شوق رهایی

شوق رهایی

وبلاگ ادبی مریم غفاری جاهد(دکترای ادبیات فارسی)
شوق رهایی

شوق رهایی

وبلاگ ادبی مریم غفاری جاهد(دکترای ادبیات فارسی)

آغاز سال تحصیلی

امروز رفتم مدرسه!بعد از سال ها . یادم نیست از کی مدرسه نرفته ام . شاید از آن زمان که معلم ابتدایی بودم . بیست سال پیش.

دیشب که می خوابیدم نمی دانستم امروز باید بروم مدرسه . نیمه شب بود که زنگ تلفن بیدارم کرد . خبر مرگ بود. مرگ یکی از زنان جوان فامیل . هم سن و سال من . دلم می خواست بگویم خوش به حالش. نگفتم. وقتی دوباره خوابیدم تا دقایقی خوابم نبرد و لعنت فرستادم بر کسی که نیمه شب خبر مرگ می دهد.حالا مثلا

ادامه مطلب ...

لعنت به تعطیلات

خیلی وقت است نتوانسته ام کتابی بخوانم .تمرکز ندارم . برای تعطیلات عید فطر رمان جان شیفته راگرفته ام . خیلی وقت بود در فکرخواندنش بودم .  شروع کردم به خواندن . هی می خوانم و می خوانم چند صفحه . بعد میبینم هیچی نفهمیده ام . دوباره می خوانم نمی فهمم . سه باره می خوانم نمی فهمم . نمی دانم چرا تمرکز ندارم فقط چشمم روی کلمات می لغزد مفهومشان را درک نمی کنم . تا اولین کلمه را می خوانم خاطرات گذشته زنده می شود. خوب یا بد؟ اعصابم خراب است خاطرات بد می آید . کتاب را زمین می گذارم قلم به دست می گیرم و شروع می کنم به نوشتن خاطرات بد . دارد برای خودش کتابی می شود . چه داستان تلخی . نوشتنش چه فایده دارد . مانده ام که این چند روز تعطیل را چه کنم . کتاب بخوانم و نفهمم کتاب بنویسم و پاره کنم که چرا تلخ است . نمی دانم چه باید کرد. سه روز را با بدبختی سر می کنم و غر غر می کنم.  لعنت به هر چه تعطیلات . لعنت به هر چه عید و لعنت به هر چه تمرکز و کتاب و قلم و....

زندگینامه فریده چوبچان

چوبچیان2.jpg   فریده چوبچیان اولین بانوی نویسنده لنگرودی که دارای اثار داستانی فراوانی است از همان ابتدای کودکی به قصه گویی و داستان نویسی علاقه و اهتمام داشت .او ساعت ها برای دوستانش قصه می نوشت و از انها نظر خواهی می کرد. در سال اول دبیرستان ازدواج نمود و به تهران آمد و ب

ادامه مطلب ...

جشنواره داستان کوتاه

جشنواره داستان کوتاه " یکی بود یکی نبود "  / 
با پایان مرحله دوم داوری جشنواره ، از بین آثار رسیده به دبیرخانه در دو بخش آزاد و ویژه اسامی راه یافتگان به مرحله نهایی اعلام شد و اسامی برگزیدگان نهایی جشنواره داستان کوتاه " یکی بود یکی نبود " در اردیبهشت ماه 1390 اعلام خواهد شد .

جشنواره داستان کوتاه " یکی بود یکی نبود "
با پایان مرحله دوم داوری جشنواره ، از بین آثار رسیده به دبیرخانه در دو بخش آزاد و ویژه اسامی راه یافتگان به مرحله نهایی اعلام شد و اسامی برگزیدگان نهایی جشنواره داستان کوتاه " یکی بود یکی نبود " در اردیبهشت ماه 1390 اعلام خواهد شد .
بخش آزاد :
نام داستان / نام نویسنده
خودشناسی - دار / فرهاد ناجی
عروسی آب / پروین برهان شهر رضایی
دخترک کبریت فروش / شهرام رستمی
آدمک ها / مژده سالار کیا
هوا / وحید حسینی
زندگی ...عمر مرا می سازد / الهام سادات ساداتی
مادر و دوستش / رقیه امینی
یادداشت های یک مرده / مریم غفاری جاهد سنگر / علی فاطمی
وقتی اشیا زنده بودند / سحر محمدی
سفر به مدرسه / فاطمه قائمی تهرانی
بخش ویژه :
وقتی برای نقطه شدن / زهره تمیم داری
دل خوش کنک / محمد حسین صفری
گنجشگک اشی مشی / وجیهه کریمی
روباه و زاغ / سید علی خواسته
ماه پیشونی / زهرا وثوقی
آبی های خانه ما / مژده سالار کیا
یادم تو را فراموش / عادله زاهدی

هر دم از این باغ....

عجب روزی بود امروز! 

صبح به علت کاری بانکی دیرتر به اداره رسیدم . فقط سه ربع دیرتر. اما در عرض همان سه ربع اتفاقات جالبی افتاده بود و هنوز جریان داشت . خبری داغ داغ از قوانین تازه ادارۀ اسناد. همکاران بسیار خندان و شادان خبر را برایم گفتند. قبل از اینکه لباس کار بپوشم و روی صندلی ام جا به جا شوم . خبر این بود : از امروز بعد از ساعت 30/8 به ازای هر 5 دقیقه دیر کرد یک ساعت کم می شود! کمی طول کشید تا بفهمم یعنی چه؟ همکاران برایم توضیح دادند :  الان که اومدی یعنی ساعت

ادامه مطلب ...

ماه بیکاری

ماه رمضان می آید. مثل هر سال. می گویند ماه برکت، ماه میهمانی خداوند؛ اما من می گویم ماه تنبلی، ماه کم کاری، ماه بیهودگی، ماه بداخلاقی! 

ماه رمضان باهمۀ ماه های سال فرق دارد. از کودکی حال و هوای این ماه را

ادامه مطلب ...

دردهای مشترک

دلم گرفته بود رمانی را برداشتم و شروع به خواندن کردم . دلم بیشتر گرفت درباره سه چهار نفر آدم بود که همه از زندگی ناراضی بودند . مردی که نامزدش را رها کرده بود تا تنها باشد نامزدش زن مردی دیگر شده بود و خوشبخت نبود . همه آدم های رمان با خودشان و اطرافشان درگیری داشتند همشانی زیادی بین خودم و زن داستان احساس

ادامه مطلب ...

یکروز در مترو

30 فروردین ۸۹  متروی کرج

هوا سرد نیست اما آفتاب هنوز در نیامده . خنکی دم صبح ملال آور است . جمعیت در ایستگاه مترو کپه کپه منتظر ایستاده . ساعت 38/6 دقیقه متروی سریع به مقصد صادقیه وارد ایستگاه می شود . در که باز می شود جمعیت هجوم می برد صدای جیغ ،نفرین ،فریاد ،خنده ،همه در هم می آمیزد با ضربه ای محکم به

ادامه مطلب ...

شهر گربه ها

شهرگربه ها نام کتابی تصویری است به طول چهارمتر که شامل تصاویری است بسیار زیبا برای کودکان پیش دبستانی. کودکان می توانند از روی تصاویر داستان را تعریف کنند. در پشت صفحات کتاب همین تصاویر به صورت بی رنگ چاپ شده که توسط کودکان رنگامیزی می شود.

 این کتاب که فضایی بسیار شاد از شهری کامل را نشان می دهد توسط نشر دیبایه به چاپ  

   

 رسیده و در نمایشگاه کتاب اردیبهشت 90 عرضه شده است.    

 

پارک.jpgدریاچه.jpgکافی نت.jpg

    

نماز شکر

شکر خدا که هر چه  طلب کردم از خدا  

                          بر منتهای همت خود کامران شدم

نازک الملائکه شاعره عراقی

نازک‌الملائکه، شاعره عراقی حیات شعری خود را با شعر بلند «مرگ و انسان» آغاز کرد. شعری که کوشید در آن صورت شعری محتوم بودن رویارویی انسان با مرگ را به تصویر بکشد و اکنون خود را با همان مسئله «مرگ و انسان» روبه‌روست. نازک الملائکه در خانواده فرهیخته و ادیب شیعی در سال م 1923/ 1341 ق در عراق به دنیا آمد. پدرش به شعر و کتاب ماه ادبیات ش 3- علی علیمحمدی

ادامه مطلب ...

خنده می گیرد مرا

اشرف الدین گیلانی شاعر معروف دوره مشروطه ، در طنز پرداری دست بلندی دارد. گر چه برخی می گویند اشعار وی تاریخ مصرفش گذشته و فقط برای همان زمان سروده شده ،اما به گمان من چنین نیست هر یک از اشعار وی را می توان با برهه های مختلف تاریخ ایران تطبیق داد چنانکه بسیاری از اشعار این شاعر ملی در این زمان به

ادامه مطلب ...

پت نامی یزدان

متونی که به زبان پهلوی نگاشته شده اند در میان پارسی زبانان به کلی بیگانه اند. به دلیل مشکلاتی که برای یادگیری این زبان وجود دارد و همچنین عدم احساس نیاز به یادگیری آن بسیار طبیعی است که مردم ایران نامی از زبان کهن خود نشنیده باشند و یا ندانند که پیش از اسلام خط و زبانی غیر از خط و زبان فعلی داشته اند حتی

ادامه مطلب ...

عشق چیست wath is love

    بخشی از رمان ویکتوریا نوشته کنوت هامسون    

عشق چیست؟ نسیمی که در میان گلها می وزد ؟...آه ! نه، تابندگی طلایی رنگی که خون را در می نوردد. عشق نوایی گرم و شیطانی است که حتی دل سالخوردگان را به تپش در می آورد . عشق چون گل مینایی است که با رسیدن شب کاملا گشوده می شود و شقایقی است که دمی آن را فرو می بندد و کمترین تماس سبب نابودی اش می شود .

عشق چنین است .

مردی را نرم می کند ، او را دوباره بر سر پا می دارد تا بار دیگر خانه خرابش کند ؛ امروز مرا دوست دارد ،فردا تو را و شب بعد شاید دیگری را ،ناپایداری اش چنین است ، اما می تواند چون مهری ناشکستنی نیز پایدار بماند چون شعله ای مداوم تا لحظه نهایت بسوزاند زیرا بسیار جاودانه است . به راستی عشق چگونه است ؟

آه! عشق شبی تابستانی است که آسمانی پرستاره و زمینی عطر آگین دارد ولی از چه رو سبب می شود که جوان راه های پنهانی را در پیش گیرد و از چه رو مرد پیر را بر آن می دارد که در اتاق خود در کنج انزوا قد برافرازد؟ آه!عشق قلب انسانها را به قارچ زاری ، به باغی پر بار و گستاخ بدل می کند که در آن قارچ های مرموز بی شرم می روید .

آیا به همین دلیل نیست که راهب شب هنگام آهسته از باغ های در بسته می لغزد و به پنجره های زنان خفته چشم می چسباند؟ آیا عشق نیست که زنان تارک دنیا را در دنیای جنون غوطه ور می کند و عقل از شاهزاده خانم ها می رباید؟ عشق است که سر شاه را چنان خم می کند که موهایش گرد و غبار را بروبد و او در همان حال که کلمات بی شرمانه زمزمه می کند می خندد و زبان درازی می کند .

عشق چنین است.

نه، نه، عشق دیگری هم هست که در دنیا نظیری به خود نمی شناسد . این عشق در یک شب بهاری زمانی که تازه جوانی دو چشم، آری دو چشم ،دیده است بر زمین ظاهر شده .

تازه جوان به این دو دیده که به چشمان او خیره شده اند نگاه دوخته است لبانی را بوسیده است و دو اشعه متقاطع در دلش به خورشیدی درخشان و رو به سوی ستارگان بدل شده است . تازه جوان در میان دو بازو افتاده است و در سراسر دنیا دیگر چیزی نشنیده است .

عشق نخستین سخن خداوند است . نخستین فکری است که از سرش گذشته است . هنگامیکه گفته :"روشنایی باشد "عشق زاده شده است و هر چه که او آفریده بسیار خوب بوده است و او نخواسته چیزی را تغییر دهد و عشق منشأ جهان و ارباب دنیا بوده است .

آری تمام راه ها سرشار از گل و خون هستند ، گل و خون.