شوق رهایی

شوق رهایی

وبلاگ ادبی مریم غفاری جاهد(دکترای ادبیات فارسی)
شوق رهایی

شوق رهایی

وبلاگ ادبی مریم غفاری جاهد(دکترای ادبیات فارسی)

صله ارحام(داستان)

زود باشید دیگه ظهر شد. چند جا باید سر بزنیم . عروسی که نمی خواهید برید اینقدر به خودتون می رسید.

وا ! نمیشه که گری گوری بریم به فامیلا سر بزنیم . دلشون می گیره فکر می کنن وضعمون خرابه.

خیلی خوب دیگه راه بیفتید جاده شلوغه جای پارک هم پیدا نمیشه.

***

اونور تر بشین جای من تنگه.


 

ادامه مطلب ...

درد مشترک(داستان)

یه دفه هوس کرده م خیاطی کنم. البته همچین هوسی هم نیست. یه جورایی مجبورم که خیاطی کنم . آخه گفتن که عروسی داریم. نمی دونم این ملت بیکارن هر روزی عروسی می کنن؟ یکی نیس به اینا بگه 

ادامه مطلب ...

تالار پذیرایی پایتخت

  بررسی رمان تالار پذیرایی پایتخت در روزنامه آرمان  

به قلم مریم غفاری جاهد

http://armandaily.ir/?NPN_Id=207&pageno=9       صفحه9   91/10/4

http://armandaily.ir/?NPN_Id=211&pageno=9       صفحه9   91/10/9 
 http://armandaily.ir/?NPN_Id=215&pageno=9      صفحه9   91/10/13

 

آخر داستان

تا به حال شده وقتی دارید رمانی می خوانید دلتان بخواهد آخر داستان را زودتر بفهمید؟ یعنی قصه به جاهای خیلی مهمش رسیده و دیگر نمی توانید برای رسیدن به آخر داستان صبر کنید. من عادت دارم آخر داستان را اول بخوانم چون اصلا صبر ندارم تا آخرش در اضطراب و هیجان به سر ببرم . خیالم که از آخرش راحت شد آنوقت شروع می کنم

ادامه مطلب ...

بار سفر بسته ایم

مرگ می آید

سال هاست که می آید

می آید و می رود

گاه ایستاده در برابرم

هر روز، هر لحظه

با قامتی بلند و عزمی استوار

برایش دست تکان می دهم

من اینجایم

لبخند می زند

 مرا دیده است

اشتیاق سفر را از چشمانم می خواند

و کوله بار بسته ام را می شناسد

می شنوم: فردا

وعده بیهوده ای است می دانم

فردا هیچوقت نمی آید

کدام فردا؟

فردای سال های دور

فردای فرداهاست