شوق رهایی

شوق رهایی

وبلاگ ادبی مریم غفاری جاهد(دکترای ادبیات فارسی)
شوق رهایی

شوق رهایی

وبلاگ ادبی مریم غفاری جاهد(دکترای ادبیات فارسی)

کتابخانه و سیستم جدید


بعد از مدت ها رفتم کتابخانۀ مجلس. به خاطر وقت اضافه ای که ما بین کلاس هایم بود برای استفادۀ بهینه از وقت، رفتم کتابخانۀ ارشاد که هم کتاب بخوانم هم چند تا کتاب امانت بگیرم ببرم. مثل بیشتر وقت ها، سیستم هایشان قطع بود. گفتم حالا که تا اینجا آمده ام بروم کتابخانۀ مجلس کتاب بخوانم. همین که وارد شدم دیدم مردی وسط چمن ها نماز می خواند! فهمیدم که تحولات زیادی اتفاق افتاده و یکی از آنها این است که نمازخانه وجود ندارد.


ادامه مطلب ...

مرکز عدالت!

فکر می کنید با این دستکش ها چه کار می کنیم که اینقدر سیاه شده اند؟


ادامه مطلب ...

خرگوش تنبل



خرگوش خانم با اینکه سردش بود و گوشاش یخ زده بود؛ عقلش نمی رسید به جای اینکه مثل حاج خاموما به پشتی تکیه بزنه باید بیاد پای بخاری بشینه، اما وقتی بغلش کردم و آوردمش کنار بخاری، اینقدر بهش مزه کرد که دیگه حاضر نبود از جاش بلند بشه!

سپندارمذگان - روز عشق گرامی باد

روز 29 بهمن روز سپندار مذگان

نگاره: ‏لطفا صفخه Royal Animations را لایک کنید

به اشتراک بگذارید و به همه بگویید ..ولنتاین روز عشق ما نیست 
........................
روز سپندارمذگان - روز عشق گرامی باد 
روز 29 بهمن روز سپندار مذگان

این روزها مردم برگزاری جشن ها و مناسبت های خارجی را نشانه تجدد، تمدن و تفاخر می دانند.
چند سالی ست حوالی26 بهمن ماه (14 فوریه) که می شود هیاهو و هیجان را در خیابان ها می بینیم. مغازه های اجناس کادوئی لوکس و فانتزی غلغله می شود. همه جا اسم Valentine به گوش می خورد. 
از هر بچه مدرسه ای که در مورد والنتاین سوال کنی می داند که
این روزها مردم برگزاری جشن ها و مناسبت های خارجی را نشانه تجدد، تمدن و تفاخر می دانند.
چند سالی ست حوالی26 بهمن ماه (14 فوریه) که می شود هیاهو و هیجان را در خیابان ها می بینیم. مغازه های اجناس کادوئی لوکس و فانتزی غلغله می شود. همه جا اسم Valentine به گوش می خورد.

ادامه مطلب ...

جایزه یا جریمه؟

آن زمان ها مدرسه می رفتیم یادم هست که به شاگرد اول و دوم و سوم جایزه می دادند و ما چقدر تلاش می کردیم که بتوانیم جزو نفرات اول باشیم و جایزه بگیریم . جایزه  هایی که بعدا فهمیدیم خانواده ها تهیه می کنند نه اولیای مدرسه . آ زمان جایزه عبارت بود از دفتر نقاشی و مداد و خودکار و خلاصه لوازمی که هم ارزان قیمت بود و

ادامه مطلب ...

بخندیم؟

روز های بعد از آزمون پایان دوره برای مدرسان، روزهای پرکاری است. هر چقدر درس گفتن در کلاس لذت بخش است، در عوض تصحیح اوراق کسل کننده و اعصاب خرد کن است؛ اما گاهی در میان نوشته های دانشجویان به چیزهایی بر می خوریم که بدون این که شادی آور باشد خنده دار است و شاید کار این دانشجویان از گریه گذشته که باید بهشان خندید . سال هاست هنگام تصحیح اوراق به نوشته های خنده دار و بی ربط بر می خورم. این بار تصمیم گرفتم پاره ای از این نوشته ها را در وبلاگ قرار دهم به عنوان پستی طنز آمیز که شاید لب هایی را به خنده بگشاید.

پرسش:کدام مکتب ادبی بر اساس واقع گرایی و کدام مکتب بر اساس طبیعت گرایی است ؟

پاسخ دانشجویان:

ادامه مطلب ...

جشنواره داستان کوتاه

جشنواره داستان کوتاه " یکی بود یکی نبود "  / 
با پایان مرحله دوم داوری جشنواره ، از بین آثار رسیده به دبیرخانه در دو بخش آزاد و ویژه اسامی راه یافتگان به مرحله نهایی اعلام شد و اسامی برگزیدگان نهایی جشنواره داستان کوتاه " یکی بود یکی نبود " در اردیبهشت ماه 1390 اعلام خواهد شد .

جشنواره داستان کوتاه " یکی بود یکی نبود "
با پایان مرحله دوم داوری جشنواره ، از بین آثار رسیده به دبیرخانه در دو بخش آزاد و ویژه اسامی راه یافتگان به مرحله نهایی اعلام شد و اسامی برگزیدگان نهایی جشنواره داستان کوتاه " یکی بود یکی نبود " در اردیبهشت ماه 1390 اعلام خواهد شد .
بخش آزاد :
نام داستان / نام نویسنده
خودشناسی - دار / فرهاد ناجی
عروسی آب / پروین برهان شهر رضایی
دخترک کبریت فروش / شهرام رستمی
آدمک ها / مژده سالار کیا
هوا / وحید حسینی
زندگی ...عمر مرا می سازد / الهام سادات ساداتی
مادر و دوستش / رقیه امینی
یادداشت های یک مرده / مریم غفاری جاهد سنگر / علی فاطمی
وقتی اشیا زنده بودند / سحر محمدی
سفر به مدرسه / فاطمه قائمی تهرانی
بخش ویژه :
وقتی برای نقطه شدن / زهره تمیم داری
دل خوش کنک / محمد حسین صفری
گنجشگک اشی مشی / وجیهه کریمی
روباه و زاغ / سید علی خواسته
ماه پیشونی / زهرا وثوقی
آبی های خانه ما / مژده سالار کیا
یادم تو را فراموش / عادله زاهدی

هر دم از این باغ....

عجب روزی بود امروز! 

صبح به علت کاری بانکی دیرتر به اداره رسیدم . فقط سه ربع دیرتر. اما در عرض همان سه ربع اتفاقات جالبی افتاده بود و هنوز جریان داشت . خبری داغ داغ از قوانین تازه ادارۀ اسناد. همکاران بسیار خندان و شادان خبر را برایم گفتند. قبل از اینکه لباس کار بپوشم و روی صندلی ام جا به جا شوم . خبر این بود : از امروز بعد از ساعت 30/8 به ازای هر 5 دقیقه دیر کرد یک ساعت کم می شود! کمی طول کشید تا بفهمم یعنی چه؟ همکاران برایم توضیح دادند :  الان که اومدی یعنی ساعت

ادامه مطلب ...

نازک الملائکه شاعره عراقی

نازک‌الملائکه، شاعره عراقی حیات شعری خود را با شعر بلند «مرگ و انسان» آغاز کرد. شعری که کوشید در آن صورت شعری محتوم بودن رویارویی انسان با مرگ را به تصویر بکشد و اکنون خود را با همان مسئله «مرگ و انسان» روبه‌روست. نازک الملائکه در خانواده فرهیخته و ادیب شیعی در سال م 1923/ 1341 ق در عراق به دنیا آمد. پدرش به شعر و کتاب ماه ادبیات ش 3- علی علیمحمدی

ادامه مطلب ...

پت نامی یزدان

متونی که به زبان پهلوی نگاشته شده اند در میان پارسی زبانان به کلی بیگانه اند. به دلیل مشکلاتی که برای یادگیری این زبان وجود دارد و همچنین عدم احساس نیاز به یادگیری آن بسیار طبیعی است که مردم ایران نامی از زبان کهن خود نشنیده باشند و یا ندانند که پیش از اسلام خط و زبانی غیر از خط و زبان فعلی داشته اند حتی

ادامه مطلب ...

عشق چیست wath is love

    بخشی از رمان ویکتوریا نوشته کنوت هامسون    

عشق چیست؟ نسیمی که در میان گلها می وزد ؟...آه ! نه، تابندگی طلایی رنگی که خون را در می نوردد. عشق نوایی گرم و شیطانی است که حتی دل سالخوردگان را به تپش در می آورد . عشق چون گل مینایی است که با رسیدن شب کاملا گشوده می شود و شقایقی است که دمی آن را فرو می بندد و کمترین تماس سبب نابودی اش می شود .

عشق چنین است .

مردی را نرم می کند ، او را دوباره بر سر پا می دارد تا بار دیگر خانه خرابش کند ؛ امروز مرا دوست دارد ،فردا تو را و شب بعد شاید دیگری را ،ناپایداری اش چنین است ، اما می تواند چون مهری ناشکستنی نیز پایدار بماند چون شعله ای مداوم تا لحظه نهایت بسوزاند زیرا بسیار جاودانه است . به راستی عشق چگونه است ؟

آه! عشق شبی تابستانی است که آسمانی پرستاره و زمینی عطر آگین دارد ولی از چه رو سبب می شود که جوان راه های پنهانی را در پیش گیرد و از چه رو مرد پیر را بر آن می دارد که در اتاق خود در کنج انزوا قد برافرازد؟ آه!عشق قلب انسانها را به قارچ زاری ، به باغی پر بار و گستاخ بدل می کند که در آن قارچ های مرموز بی شرم می روید .

آیا به همین دلیل نیست که راهب شب هنگام آهسته از باغ های در بسته می لغزد و به پنجره های زنان خفته چشم می چسباند؟ آیا عشق نیست که زنان تارک دنیا را در دنیای جنون غوطه ور می کند و عقل از شاهزاده خانم ها می رباید؟ عشق است که سر شاه را چنان خم می کند که موهایش گرد و غبار را بروبد و او در همان حال که کلمات بی شرمانه زمزمه می کند می خندد و زبان درازی می کند .

عشق چنین است.

نه، نه، عشق دیگری هم هست که در دنیا نظیری به خود نمی شناسد . این عشق در یک شب بهاری زمانی که تازه جوانی دو چشم، آری دو چشم ،دیده است بر زمین ظاهر شده .

تازه جوان به این دو دیده که به چشمان او خیره شده اند نگاه دوخته است لبانی را بوسیده است و دو اشعه متقاطع در دلش به خورشیدی درخشان و رو به سوی ستارگان بدل شده است . تازه جوان در میان دو بازو افتاده است و در سراسر دنیا دیگر چیزی نشنیده است .

عشق نخستین سخن خداوند است . نخستین فکری است که از سرش گذشته است . هنگامیکه گفته :"روشنایی باشد "عشق زاده شده است و هر چه که او آفریده بسیار خوب بوده است و او نخواسته چیزی را تغییر دهد و عشق منشأ جهان و ارباب دنیا بوده است .

آری تمام راه ها سرشار از گل و خون هستند ، گل و خون.