این اشرف مخلوقات!که بزرگترین تفاوتش با سایر مخلوقات،داشتنِ عقل است؛ نه این که همه چیزش باید به هم بیاید، همانگونه که زیستنش برای بیشتر خوردن است نه خوردنش برای زیستن،همانگونه هم به جای آنکه عقلش را برای اندیشیدن به کار برد، از آن، پیروی کردن را استنباط می کند! به همان اندازه هم به جای آنکه دینش را سرمایۀ زندگی بهتر بکند، سرمایه اش را در راه دین می دهد! همانقدر هم به جای آنکه دینداری اش از کشتار و ظلم بر حذر دارد، به خاطر دین کشتار می کند! این موجود اگر اشرف مخلوقات نبود چه می کرد!
باغ زیبای خوابگاه ما پر از پرندگانی است که برخی از صبح تا شب و برخی از شب تا صبح جیغ می کشند.یکتعدادیشانمرتبدادمیزنند:کو؟کو؟کو؟ کو؟کو؟کو؟ من نمی دانم اینها هر روز چه چیزشان را گم می کنند؟؟؟ عقلشان هم نمی رسد به جای اینهمه داد و فریاد و مردم آزاری، بگردند پیدایش کنند!زبان آدمیزاد هم سرشان نمی شود که بهشان بگوییم، به خدا ما هم نمیدانیم خیلی چیزهایمان کو، ولی اینقدر داد و فریاد نمی کنیم.خب ما که دیوانه شدیم از دست شمااااا!
آنها که باور به نظام احسن دارند هیچ چیزی را شرّ مطلق نمی شمارند و معتقدند در هر امری که از سوی خدا اتفاق می افتد خیری نهفته است که ما نمی دانیم. ما نیز بر اینیم اما اگر خیلی خوشبین تر باشیم باید به نظام احسن در عالم بشریت هم معتقد شویم که البته به گمان من مردم ایران بحمدلله در این مورد متفق القول هستند که هیچ پدیده ای در نظام موجود، نه تنها شرّ مطلق نبوده، بلکه خیر هم هست. به نظر من اگر یک آدم پژوهشگر خیّری که مثل ما سرش شلوغ نباشد بیاید این جوکها و لطیفه هایی که مردم برای وقایع سالهای اخیر ساخته اند گردآوری کند و به صورت کتابی چند جلدی منتشر کند آنوقت ما خواهیم فهمید که هر بلایی سرمان می آید خیر مطلق است چرا که بعید می دانم در طول تاریخ بشری هیچ ملتی توانسته باشد چنین حجمی از لطیفه را تولید کند و در خنداندن و شاد کردن دیگران سهیم شود و چه خیری بالاتر از شاد بودن و خندیدن حتی در حال مصیبت!!!