شوق رهایی

شوق رهایی

وبلاگ ادبی مریم غفاری جاهد(دکترای ادبیات فارسی)
شوق رهایی

شوق رهایی

وبلاگ ادبی مریم غفاری جاهد(دکترای ادبیات فارسی)

بچه های دوست داشتنی!

شب است . ساعت یازده. کارهایم تمام شده. وقت آرامش و استراحت است . وقت کتاب خواندن است . دارم کتاب می خوانم یکی از رمان های زولا. غرق در رمانم که صدای جیغ و داد و بازی بچه  های همسایه بلند می شود. همانها که روزها دم در بازی می کنند و یکسره یا صدای خودشان می آید یا صدای دری که به دیوار می کوبند. امروز دیگر کلافه ام کردند از بس در را به دیوار کوبیدند و دیوار را به در و سر و صدا درست کردند .

ادامه مطلب ...

دسته گلی برای خودم!

از دفتراسناد رسمی که بیرون آمدم، یکراست رفتم گل فروشی و به مناسبت خرید خانه تازه برای خودم یک دسته گل خریدم!در راه که می آمدم از جلوی مغازه لوازم خانگی گذشتم و حیفم آمد که یک کادو هم نخرم !یک دسته گل خالی که خجالت آور است. یک گلدان خیلی قشنگ برای خودم خریدم که هر وقت به خانه تازه رفتم، بگذارم گوشه پذیرایی. خانه بزرگ است و باید یکجوری پر شود. وقتی رسیدم خانه کلی خجالت کشیدم آخر یادم رفته بود گلدان را کادوکنم . همه چیز لو رفت!

ژرمینال

                چند روزی است سرگرم خواندن ژرمینال امیل زولا هستم .خواندن این کتاب 555 صفحه ای یک هفته طول کشید یک هفته ای که شب ها گاه تا نزدیک صبح به خواندن مشغول بودم . کتاب عجیبی است . آثار زولا همه عجیبند . هیچکدام به هم شبیه نیستند و همه به نوعی شبیه همند . پایان های تلخ، بی اعتباری کشیش و کلیسا، رنج و درد مردم به خاطر سرمایه داری و سیاست .اما این اثر واقعا شاهکار است .کتاب را تمام کرده ام؛ اما نمی توانم یکبار دیگر

ادامه مطلب ...

تقدیر

گاهی هـزار هـزار دعا مستجاب نیست

گاهی نخوانده قرعه به نام تو می شود