نشست نقد و بررسی کتاب «اشک حوا»

در نشست نقد و بررسی کتاب «اشک حوا» مطرح شد

سرگذشت سه نسل از زنان منطقه خُنج استان فارس

سیده معصومه حسینی | علی‌الله سلیمی | جلسه نقد کتاب «اشک حوا»

نشست نقد و بررسی کتاب «اشک حوا» نوشته سیده معصومه حسینی با حضور نویسنده و علیالله سلیمی، منتقد ادبی و کارشناس کتاب در محل کافه کتاب سمیه حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد.

معصومه حسینی در ابتدای این نشست درباره سوژه تازه‌ترین اثرش گفت: پیش از این، چند نفر دیگر به سراغ خانم کلثوم موسوی رفته بودند اما موفق نشدند با او صحبت کنند، چون خانم موسوی سالخورده است و به خاطر رنج‌هایی که پشت سر گذاشته کم حوصله شده است. ضمن این‌که به خاطر غم زیادی که در این سال‌ها متحمل شده، تمایلی به کنار زدن خاکستر خاطرات نداشت و نمی‌خواست دوباره دردها را مرور کند. تا این که خواهرزاده‌اش او را برای ثبت خاطراتش راضی می‌کند.حسینی ادامه داد: در «اشک حوا» شاهد داستانی عجیب و روایت سوگ از دست دادن‌های متوالی اعضای خانواده کلثوم هستیم. در واقع اتفاقاتی بزرگ در روستایی کوچک که با محرومیت عجین شده، رخ می‌دهد. در کنار همه این‌ها مهاجرت اجباری، خوشه‌چینی، خشکسالی، سیل، زلزله، قتل و ترس از موجودی که در روستا شایع شده سایه‌اش همه جا دیده می‌شود، زندگی را برای آن‌ها تلخ می‌کند.

سیده معصومه حسینی
سیده معصومه حسینی، نویسنده کتاب «اشک حوا»

نویسنده کتاب «اشک حوا» افزود: فکر می‌کنم نقطه‌قوت کتاب جایی است که علاوه بر نقل قصه زندگی، مسائل فرهنگی و تاریخی یک جامعه کوچک روستایی را روایت می‌کند و اطلاعاتی از شیوه زندگی و خرده فرهنگ‌های منطقه جنوب به مخاطب منتقل می‌کند. خوشبختانه انتشار کتاب بازخورد خوبی هم در میان خوانندگان داشته و توانسته‌اند با داستان ارتباط برقرار کنند. بعد از مطالعه کتاب خیلی‌ها می‌گویند انگار سال‌هاست ما این خانم را می‌شناسیم. اما برای برخی دیگر سوال است که این اتفاقات در ایران رخ داده است؟ و آیا این داستان برای دوره و زمانه ماست؟ حسینی در ادامه درباره نام‌گذاری کتاب گفت: داستان درباره زنی است که زمانی دختر، همسر و مادر بوده و در هر مرحله رنجی را پشت سر گذاشته است. این زن باید قدرتی ماورایی داشته باشد تا بتواند این درد و رنج را تحمل کند و ادامه دهد. از این جهت نام «حوا» را انتخاب کردم، حوایی که زن است و مادر. این کنایه می‌زند به حوایی که در ابتدای خلقت وجود داشته و همه چیز به دست او رقم خورده و حالا ما در این جا ادامه رنج‌های او را تحمل می‌کنیم.

سیده معصومه حسینی | علی‌الله سلیمی | جلسه نقد کتاب «اشک حوا»

در ادامه علی‌الله سلیمی کارشناس و منتقد حوزه کتاب صحبت‌های خود را اینگونه آغاز کرد: سیر حوادث و ماجراهایی که در کتاب رخ می‌دهد ما را دقیقا به همان نقطه جنوبی استان فارس می‌برد. در طول مطالعه کتاب خواننده علاوه بر آشنایی با شهید شاه‌حسنی با خانواده او هم آشنا می‌شود. برای مثال مادر کلثوم هم زندگی عجیبی داشته و چقدر نگارش کتاب زندگی او جذاب خواهد بود. می‌توان گفت کتاب شناسنامه منطقه خُنج استان فارس و داستان سه نسل از زنان ایران در این منطقه محسوب می‌شود.

علی‌الله سلیمی، منتقد ادبی و کارشناس کتاب
علی‌الله سلیمی، منتقد ادبی و کارشناس کتاب

علی‌الله سلیمی در ادامه صحبت‌هایش گفت: چون مصاحبه‌ها از قبل توسط خواهرزاده راوی جمع‌آوری شده، نویسنده سعی کرده این مواد آماده را در کنار هم قرار دهد که از حق نگذریم با تسلط به فنون داستان‌نویسی، متن روان و شیوایی خلق کرده است. او اضافه کرد: کتاب در جاهایی شبیه رمان شده است. چون این خانم زندگی بسیار تراژیکی داشته اما نویسنده اجازه نداده این اتفاق بیفتد و کتاب وجه مستندگونه خود را نگه داشته است، اما در کتاب گاهی مرز واقعیت و داستان گم می‌شود و اگر روی جلد را نخوانیم فکر می‌کنیم با داستانی ساخته ذهن و تخیل نویسنده روبرو هستیم. وفاداری نویسنده به مستندنگاری گاهی به نقطه قوت و گاهی به نقطه ضعف تبدیلش می شود.

این کارشناس حوزه کتاب با بیان نقدی بر کتاب تصریح کرد: روایت داستان به گونه‌ای پیش می‌رود که اطلاعاتی از کلثوم موسوی به مخاطب نمی‌دهد. اگر «اشک حوا» رمان بود شاید از نویسنده ایراد می‌گرفتم چون شخصیت اصلی داستان را به خوبی معرفی نکرده است.

گفتنی است، «اشک حوا» روایتی است از زندگی سیده کلثوم موسوی همسر شهید حسین شاه‌حسنی که در قالب داستانی پر احساس به شکلی روان نوشته شده است. سیده کلثوم موسوی زنی عاشق‌پیشه اهل روستای محمله، روستایی حوالی شهر خُنج در جنوب استان فارس است که به همسرش علاقه فراوانی دارد. او در طول زندگی خود فراز و نشیب‌های زیادی را تجربه می‌کند که یکی از پردردترین این اتفاقات شهادت همسرش حسین است. اما او صبور و استوار ستون زندگی‌اش می‌شود و اجازه نمی‌دهد خانه‌اش فرو ریزد. او فرزندانش را در سایه این جمله می پروراند: «این شهید من، نه تنها پدر شما که پدر همه فرزندان ایران است.»

میزگرد «نگاهی به کتاب به جرم خمینی» - ۳؛

ابوحامد؛ مهاجری که در زندگی روزمره محو نشد

علی‌الله سلیمی، منتقد در میزگرد نگاهی به «به جرم خمینی» گفت: به نظرم در برخی موارد دست نویسنده بسته بوده و برای همین نمی‌توانیم این کتاب را به عنوان رمان صرف بپذیریم. چون رمان صرف زمانی است که تخیل نویسنده کاملاً آزاد باشد، اما در اینجا تخیل کاملاً کنترل یا مهندسی شده است، هر چند نویسنده توانسته به یک کار مستند تاریخی رنگ و لعاب داستانی بدهد.

علی‌الله سلیمی | فریناز ربیعی | جلسه نقد کتاب«به جرم خمینی»

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ در پشت جلد کتاب «به جرم خمینی» آمده است: «خون تو و محمدامین هم‌رنگ بود. بی‌تابی محمدامین و حق‌طلبی‌اش خون نشده بود کف خیابان‌های کابل؛ جوانه زده بود در رگ‌های برادر آخری. ته‌تغاری که تو بودی و حاج آخوند هر وقت سوره جدیدی از بر می‌شدی و شعر حافظ را به دو روز نکشیده حفظ می‌کردی دوتا می‌زد جای قلبت و می‌گفت یک چیزی می‌شوی؛ درست همان جا که ترکش نشسته بود. ترکش نزدیک قلبت هربار فشار می‌آورد یاد دست‌های حاج آخوند می‌افتادی. یاد حرف‌های پدرت چندماه قبل از خاموش شدنش که دم گوش توی هفت ساله خواند: «علیرضا، تو بعد از من و مادرت تنهایی زیاد می‌کشی، غم زیاد می‌بینی. رنج مال آدمیزاده علیرضا. اما قول بده یادت باشه فقط خدا…فقط خدا…»

این سطوری است که فریناز ربیعی می‌گوید تلاش کرده که در داستان بنشیند و شعاری نباشد و در این میان علی‌الله سلیمی، منتقد معتقد است که در ابتدا عنوان روی جلد گمراه کننده است و با دیدن آن فکر نمی‌کنید که درباره یک فرد اهل افغانستان است، بلکه بر این تصور هستید که درباره تاریخ انقلاب اسلامی است، اما من احساس کردم زمانی که انقلاب اسلامی در حال وقوع بوده در افغانستان (در میان شیعیان هزاره) هم طرفدارانی داشته است. جالب آن‌که زمان حکومت کمونیست‌ها در افغانستان و طرفداری از انقلاب اسلامی جرم بود و علاقه به امام خمینی (ره) هم خودش جرم محسوب می‌شد. در مروری که انجام شد، بخشی از قسمت پایانی میزگرد نگاهی به کتاب «به جرم خمینی» است که مولف آن فریناز ربیعی و علی‌الله سلیمی درباره جزئیات آن در اتاق گفت‌وگوی ایبنا بحث کردند.

- به عنوان یک زن نویسنده که سراغ گردآوری، پژوهش و پردازش خاطرات یک نظامی به چند شهر و کشور رفتید. با چه مشکلاتی مواجه شدید؟ تا چه حد به عنوان یک زن توانستید با راویان ارتباط بگیرید و این‌که پژوهش درباره شخصیت علیرضا توسلی چه قدر طول کشید؟

فریناز ربیعی: این‌که اشاره کردم به روایت من، فریناز ربیعی از این منظر است که هر کتابی از هر منظری برای هر فردی که نوشته می‌شود به روایت آن نویسنده است؛ یعنی ام‌البنین کتاب «به جرم خمینی» شاید با بنین کتاب دیگر متفاوت باشد. چون من در جایگاه روایت این خانم نشستم و مضمونی اصلی که برای روایت ماجرا در نظر گرفتم، مضمون رنج است و این موضوع خیلی برای من مسئله است و برای همین در کتاب سعی کردم این رنج را در زندگی این زن نشان بدهم. این نگاه متفاوتی که جناب علی‌الله سلیمی می‌گوید حالا این آدم نگاه دیگری دارد. اتفاقاً من نگاه متفاوت بنین و علیرضا را نسبت به رنج دوست داشتم که در کتاب آورده شود و اتفاقاً دراماتیک‌تر از لحاظ داستانی که خواننده هم خودش را میان این دو مستاصل ببیند که به کدام سمت برود. بعد هم ماجرای عقاب در قفس بودن این آدم است که روایت‌های من از علیرضا توسلی و همسرش هست که جدا باید نگاه شود.

درباره زن بودن من در ورود به ماجرای تحقیق و پژوهش درباره علیرضا توسلی (ابوحامد) یک سال مداوم به تحقیق پرداختم. سفرهای متعددی داشتم و در این میان کتاب‌های زیادی درباره تاریخ و جغرافیای افغانستان خواندم. آن موقع که مشغول پژوهش و تحقیق و مطالعه بودم هنوز ماجراهای سوریه در جریان بود و سختی‌های خاص خودش را داشت. هر چند به نظرم زن بودن در این میان هیچ توفیری نداشت که بخواهند برای حضور در سوریه و گفت‌وگو با مجاهدان افغانستانی هماهنگ کنند، همکاری خوبی داشتند. در این میان من هم تلاش می‌کردم اعتمادی به وجود بیاورم؛ وقتی با سید حکیم، فرمانده رده بالای فاطمیون صحبت می‌کردم یا افراد دیگر که زنده هستند، نام نمی‌برم اما وقتی سید حکیم با من صحبت کرد، از او خیلی گشودگی دیدم. هر چند شاید برای او قدری متفاوت بود مصاحبه با یک خانم اما همراهی کرد. آدم‌های مختلف دیگر همین‌طور. اگرچه مشکلاتی در این میان وجود داشت، از نظر این‌که بتوانید خودتان را اثبات کنید که قادر خواهید بود ماجرا را پیش ببرید. اما با این همه برای من سختی نداشت و طی مسیر مشخص بود که چه اتفاقی می‌افتد و من باید چگونه برخورد و مصاحبه‌ها را هماهنگ کنم. البته سختی داشت و تجربه متفاوتی بود که من از آن راضی‌ام.

- فریناز ربیعی در صحنه زندگی، مهاجرت و مبارزه علیرضا توسلی حاضر شده و با همسر، دوستان و همرزمان او گفت‌وگو کرده است. این حضور ربیعی در فضای اتفاقات زندگی شخص اول داستان و مصاحبه با راویان متعدد چه‌قدر در حس و حال دادن به داستان تاثیر داشته است؛ به عبارتی وقتی مخاطب داستان را می‌خواند تا چه اندازه فضای افغانستان و سوریه را حس می‌کند؟

علی‌الله سلیمی: قبل از پاسخ به این سوال باید بگویم درباره نکته قبلی که صحبت کردیم حضور پررنگ زن در «به جرم خمینی» حالا با مقایسه‌ای که با «خاتون و قوماندان» داریم در اینجا شدت حضور زن بیشتر است و آن‌طور که از نام کتاب پیداست و در ابتدا هم نام خاتون می‌آید؛ چون کتاب روایت زندگی زن شهید توسلی است. اگرچه چون در هر دو کتاب نویسنده زن است و طرف صحبت آنها ام‌البنین حسینی، خواه و ناخواه حضور زن در داستان پررنگ است، اما در «خاتون و قوماندان» غلظت حضور زن بیشتر احساس می‌شود. در اینجا قصه خاتون (ام‌النبین) است و در گوشه‌ای هم به همسر شهیدش می‌پردازد، اما در اینجا قصه متفاوت است.

- هر دو داستان اشتراکات زیادی دارد.

سلیمی: همان‌طور که خانم ربیعی اشاره کرد، چون قصه درباره یک فرد است، اشتراکات وجود دارد، اما زاویه دید می‌تواند متفاوت باشد و طبعاً زاویه دید هر دو نویسنده با هم تفاوت دارد، اما به هر حال موضوع یکی است. هر چند از یک منظر دیگر هم دقت کرده باشید در اینجا نام کتاب «به جرم خمینی» است و وقتی کتاب را می‌خواند اصلاً احساس می‌کند درباره انقلاب اسلامی است. خود من، وقتی کتاب را در ویترین کتابفروشی دیدم، احساس کردم موضوع آن انقلاب اسلامی است، اما عنوان «خاتون و قوماندان» به صورت مستقیم به راوی داستان اشاره دارد.

- در «خاتون قوماندان» مستقیم سراغ موضوع رفته است.

سلیمی: بله، به اصطلاح به خال زده است، اما این کتاب در اصل، سراغ حاشیه رفته است. هر چند عنوان این کتاب هم در بخش‌های نخست تا حدودی جامی‌افتد. به این شکل که اصلاً قصه شکل‌گیری قهرمان داستان است. در این کتاب اتقافات سوریه در انتهای داستان آمده، چون نویسنده بر این موضوع اشراف داشته که وضعیت علیرضا در سوریه را تقریباً همگان می‌دانند. لذا نویسنده در اینجا سراغ جزئیات شخصیت قهرمان داستان و بستر اجتماعی که در آن رشده کرده، رفته است. وقتی این چهره به ایران مهاجرت می‌کند، قرار نبود چهره خاصی شود و شاید هم مانند سایر چهره‌ها در روزمرگی زندگی محو شود، اما این ادم در یک جایی خودش را از روزمرگی کنار می‌کشد و این کنار کشیدنش از روزمرگی‌ها می‌توان گفت بستر اصلی داستان را تشکیل می‌دهد. به عبارتی نویسنده سراغ این رفته که چگونه فردی که می‌توانست به شدت معمولی باشد، چطور توانست به این شکل ارتقا شخصیتی پیدا کند که در یک رویداد اجتماعی یا تحول سیاسی اجتماعی بزرگ قرن در سطح بالایی تاثیرگذار باشد.

در اینجا تمرکز نویسنده بر این است که پازل‌های پراکنده‌ای که درباره این شخصیت وجود دارد، کنار هم قرار بگیرد و داستان منسجمی بر اساس جزئیات پژوهش شده شکل بگیرد. علیرضا توسلی، یک مهاجر افغانستانی است که در ایران ازدواج کرده و هزینه زندگی‌اش را از راه کارگری تامین می‌کند و در ادامه با عبور از دشواری‌های زندگی روزمره به سمت دیگری می‌رود. مطالعه زندگی ابوحامد نشان می‌دهد که او رویاهای بزرگی در سرش داشت، اما شرایط برایش مهیا نبود. این دشواری‌های زندگی در داستان «به جرم خمینی» قابل لمس است. در این میان به لطافت‌ها و ظرایف زندگی این شخصیت هم پرداخته شده در آنجا که با احمدشاه مسعود مشاعره می‌کند، او را شخصیتی با روحیه شاعرانه و ادبی نشان می‌دهد در عین حال روحیه ماجراجویانه هم دارد وقتی غزه را در تلویزیون می‌بیند بی‌قراری می‌کند. همسرش می‌خواهد به او بگوید خیلی به ما ربط ندارد، اما او می‌گوید کودک افغانی و فلسطینی فرقی ندارند. علیرضا توسلی چنین روحیه‌ای دارد. لذا از آنجا که داستان به صورت حلقوی از انتها شروع شده در فلش‌بک‌هایی (گریزی) که به گذشته در قضیه برادرش و ماجرای پیوستن به جبهه مقاومت، رفتن به افغانستان و حتی کردستان دارد، حاکی از آن است که این آدم وقتی فراغتی پیدا می‌کند حضور اجتماعی یا معنوی پرباری در اجتماع داشته است.

- شما توانستید با عنوان کتاب ارتباط پیدا کنید؟

سلیمی: در ابتدا عنوان روی جلد گمراه کننده است و با دیدن آن فکر نمی‌کنید که درباره یک فرد اهل افغانستان است، بلکه بر این تصور هستید که درباره تاریخ انقلاب اسلامی است، اما من احساس کردم زمانی که انقلاب اسلامی در حال وقوع بوده در افغانستان (در میان شیعیان هزاره) هم طرفدارانی داشته است. جالب آنکه زمان حکومت کمونیست‌ها در افغانستان و طرفداری از انقلاب اسلامی جرم بود و علاقه به امام خمینی (ره) هم خودش جرم محسوب می‌شد. حالا در کتاب شما با شخصی مواجه هستید که فرمانده لشکر فاطمیون هست که ریشه‌ها و جزئیات زندگی او در این رمان جست‌وجو شده است. در این رمان نویسنده سعی کرده که پازل‌های پراکنده درباره این شخصیت را در کتاب با هنر داستان‌نویسی خودش روایت کند. اگر نویسنده می‌خواست این اطلاعات را بدون پردازش در اختیار مخاطب قرار دهد، شاید در صفحاتی کمی می‌توانست این اطلاعات را به مخاطب منتقل کند، اما نویسنده احساس کرده که این اطلاعات نیازمند جزئیاتی است، ضمن اینکه در برخی موارد نیاز به فضاسازی است که به نظرم در آنجا تخیل نویسنده هم موثر واقع شده است. نویسنده در بعضی از قسمت‌ها اطلاعاتی درباره کودکی، جوانی در افغانستان و مبارزاتش در ایران و سوریه با صحبت با دوستان، نزدیکان و همرزمانش به دست آورده در تصویرسازی خوبی ارایه کرده است. به نظرم نویسنده به سینما علاقه دارد در نمایشی کردن روایت موثر باشد. چون روایت خیلی سریع بیان می‌شود، اما وقتی می‌خواهید آن را با جزئیات بیان کنید یکی از شگردهای داستان‌نویسی همین است که بتواند تصویرسازی کند و مخاطب را با این شیوه روایت با خود همراه سازد. بنابراین تصور می‌کنم سختی کار همین فضاسازی با تکیه بر جزئیات است هر چند به نظرم در برخی موارد دست نویسنده بسته بوده و برای همین نمی‌توانیم این کتاب را به‌عنوان رمان صرف بپذیریم. چون رمان صرف زمانی است که تخیل نویسنده کاملاً آزاد باشد، اما در اینجا تخیل کاملاً کنترل یا مهندسی شده است، هر چند نویسنده توانسته به یک کار مستند تاریخی رنگ و لعاب داستانی بدهد.

- به نظرتان چه قدر در «به جرم خمینی» رنج یک زن مهاجر افغانستانی همسر شهید را منعکس کردید؟

ربیعی: ابتدا درباره نام کتاب یک نکته بگویم؛ یکی از مولفه‌هایی که برای روایت زندگی این شخصیت پررنگ شد، همین ماجرای «به جرم خمینی» بود که برای امین، برادر توسلی اتفاق افتاده بود و تاثیر آن را در شخصیت ابوحامد مشاهده می‌کنید. من خیلی تلاش کردم به صورت داستانی نه شعاری این موضوع را بپرورانم و همان‌طور که جناب سلیمی هم اشاره کرد، خوشحالم این موضوع در داستان نشسته است. در روایت‌هایی که حاج امین و حاج آخوند حضور دارند و قضایایی که محمدامین را درگیر خود می‌کند و اتفاقاتی که در کودکی برای شخصیت ما روی داد و مسائلی که در مسجد شکل گرفت و فصلی که با عنوان «حاج روح‌الله» آوردم، برای نشان دادن رشد و نمو این آدم و علاقه‌ای که به امام خمینی (ره) و جهاد و مبارزه در او شکل می‌گیرد، الگویی داشته که این الگو را از خانواده گرفته است حتی در موضوع مهاجرت می‌بینیم که نکات خاصی را مدنظر دارد و می‌گوید ما می‌توانستیم به کشورهای دیگری برویم، اما چرا به ایران آمدیم؟ به دلیل علاقه‌ای است که به امام داشت و این را در میان حرف‌هایش هست. هر چند چرا فردی از افغانستان در جنگ ایران و عراق شرکت کند؟ در صحبت‌هایش اشاره می‌کند که اسلام مرز ندارد. هر مسلمان و انسانی که نیاز به دفاع داشته باشد، ما ورود می‌کنیم. اتفاقاً شرکتش در جنگ سوریه نیز مبتنی بر همین نگاه است. ضمن این‌که به دنبال شکل‌گیری تشکیلاتی برای شیعیان افغانستان هست که از همین استدلال نشات گرفته است که برگرفته از این جمله امام است که اسلام مرز ندارد. خب، من خیلی سعی کردم این نگاه را در لایه‌های زیرین داستان بپرورانم از جمله قضیه عکسی که گاه آن را می‌بیند و همیشه همراه خودش دارد.

- با این نگاه شما توانستید عنوان کتاب را در داستان به خوبی بپرورانید و مخاطب با خواندن کتاب ربط بین نام و محتوا را درمی‌یابد؟

ربیعی: تصور می‌کنم عنوان کتاب یک گیرایی عجیبی دارد. اگرچه شاید کسی ابتدا عنوان را ببیند، بگوید چرا «به جرم خمینی» و یک فرد افغانستانی؟! چه چیزی می‌تواند حلقه ارتباط باشد؟ آنچه باعث شد که این عنوان را روی جلد کتاب بگذارم زیرلایه‌ای است که برای داستان در نظر گرفتم و آن؛ ماجرای عکسی است که ابوحامد در شادی و غم به آن نگاه می‌کند و ما تا پایان داستان نمی‌دانیم که این عکس چه کسی است؟ عکسی که تنها ارثیه‌ای است که این شهید برای فرزندانش به جا می‌گذارد؟ در پایان درمی‌یابیم که عکس امام است.

درباره رنج یک زن مهاجر شهید افغانستانی باید بگویم گاهی در نوشتن به چالش برمی‌خوردم چون دشوار است، چون در مواقعی دوربین را عقب ببرید و در جایگاه زنی بنشینید و درباره آن تامل کنید. البته که ام‌البنین حسینی از سن ۴۰ سالگی در ایران بوده و فرزندانش در ایران بزرگ شدند. همچنین علیرضا توسلی از ۱۱ سالگی به ایران رفت و آمد داشت و با فضای ایران آشنا بود. اما به هر حال آنها مهاجر بودند و ام‌البنین حسینی، زن مهاجر افغانستانی همسر شهید است. من در سفر به مشهد با خانواده‌های شهدای افغانستانی دیگر صحبت و در یک مهمانی زنانه آنها شرکت کردم که تنها فرد ایرانی حاضر در مهمانی من بودم. در آن موقع درک این فضا خیلی برایم عجیب بود، چون اشتراکات زیادی از لحاظ خانوادگی و فرهنگی با آنها نداشتم. دردل‌های آنها درباره شان اجتماعی و مشکلاتی که برایشان رخ داده بود، خیلی تاسف‌بار بود و من در آنجا برخی مسائل را از نزدیک لمس کردم.

میزگرد «نگاهی به کتاب به جرم خمینی» - ۲؛

زاویه دوم شخص را به دلیل غنای عاطفی‌اش برگزیدم | سایه زن راوی در کتاب سنگین است

فریناز ربیعی؛ نویسنده کتاب «به جرم خمینی؛ داستان زندگی شهید علیرضا توسلی (ابوحامد) فرمانده لشکر فاطمیون» گفت: طی صحبت‌های مختلفی که با افراد متفاوت داشتم که یکی از آنها مرحوم مسعود دیانی بود، به این نتیجه رسیدم که زاویه دوم شخص، چون از لحاظ عاطفی هم از غنای خوبی برخوردار است خیلی می‌تواند به روایت داستان کمک کند، البته که خیلی هم سخت است و دیانی هم معتقد بود که کار من در روایت داستان مستند با انتخاب زاویه‌دید دوم‌شخص خیلی هم دشوار خواهد شد.

علی‌الله سلیمی | فریناز ربیعی

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ کتاب «به جرم خمینی؛ داستان زندگی شهید علیرضا توسلی (ابوحامد) فرمانده لشکر فاطمیون» به قلم فریناز ربیعی در اتاق گفت‌وگوی ایبنا با حضور علی‌الله سلیمی و نویسنده کتاب بررسی و نقد شد. این کتاب روایتی از زندگی ابوحامد از کودکی تا زمان شهادت که به صورت داستانی از زبان ام‌البنین حسین، همسر شهید روایت شده است. علیرضا توسلی معروف به ابوحامد ۱ مهر ۱۳۴۱ در افغانستان به دنیا آمد و ۹ اسفند ۱۳۹۳ در سوریه، شهر درعا شهید شد. او فرمانده و بنیانگذار لشکر فاطمیون بود که بخش زیادی از زندگی‌اش را رزمنده بود و در جبهه‌ها جنگید. با شروع جنگ ایران و عراق به کردستان رفت و بیش از یک سال در آن منطقه حضور داشت. وقتی جنگ ایران و عراق به پایان رسید، برای جنگ با ارتش شوروی به افغانستان رفت و دوباره در سال ۷۴، زمانی که نیروهای طالبان در افغانستان روی کار آمده بودند، دوباره به افغانستان رفت. در این میان با ام‌البنین ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک پسر و دو دختر بود. در کتاب «به جرم خمینی؛ داستان زندگی شهید علیرضا توسلی (ابوحامد) فرمانده لشکر فاطمیون» جزئیاتی از زندگی پرفراز و نشیب اوالبنین و علیرضا روایت شده که درباره جزئیات این روایت با فریناز ربیعی به بحث نشستیم و در علی‌الله سلیمی هم نظرات خودش را درباره این روایت بیان کرده است که بخشی از این بحث را در این قسمت از میزگرد می‌خوانید.

- روایت زندگی ابوحامد از زبان ام‌البنین، همسرش است. در برهه‌هایی از زندگی شهید که همسر حضور ندارد از کودکی و دوران حضور در سوریه، روایت با اطلاعاتی که از اطرافیان، دوستان و همرزمان او گرفته شد، پر شده است. به نظرتان تا چه اندازه توانستید در روایت زندگی ابوحامد از زبان همسرش موفق باشید دشواری روایت زندگی او از منظر همسرش چه‌قدر دشوار بود؟

فریناز ربیعی: خوشحالم که درباره این موضوع صحبت شود. گاهی درباره این زاویه دید کج‌فهمی اتفاق می‌افتد با این‌که درباره‌اش توضیح دادم. در واقع برای این کتاب هفت هشت فصل اول را با زاویه دید مختلف نوشتم. قصدم این بود که دریابم چگونه و از کجا شروع کنم؟ موضوع از کجا شروع شود؟ طی صحبت‌های مختلفی که با افراد متفاوت داشتم که یکی از آنها مرحوم مسعود دیانی بود، به این نتیجه رسیدم که زاویه دوم شخص، چون از لحاظ عاطفی هم از غنای خوبی برخوردار است خیلی می‌تواند به روایت داستان کمک کند، البته که خیلی هم سخت است و دیانی هم معتقد بود که کار من در روایت داستان مستند با انتخاب زاویه‌دید دوم‌شخص خیلی هم دشوار خواهد شد. به عبارتی چنین انتخابی برداشت بار سنگینی است. رمان دوم استیو تولتز، «ریگ‌های روان» نیز بر همین قاعده نوشته شده است از زاویه‌دوم شخص دانای کل. مرحوم دیانی برای این زاویه دید، نام دوم شخص استعلایی را انتخاب کرده بودند، به این معنا که دوم شخص، زمانی که خودش حضور دارد، دوم شخص روایت می‌کند، اما زمانی که حضور ندارد، به عنوان دانای کل با ضمیر (تو) توصیف می‌کند، اما ورود به ذهن اشخاص و افراد دیگر ندارد. این یک زاویه‌دید جدیدی بود که از آن استفاده کردم. حالا برای افراد مختلف این سوال پیش می‌آید. من در فصل «استیصال» اشاره کردم که دوم شخص دانای کل از زبان ام‌البنین و به روایت فریناز؛ یعنی در جاهایی که در سوریه می‌خوانید ام‌البنین ماجراها را روایت می‌کند، او دانای کل است و از این زاویه به ماجرا نگاه می‌شود. در کتاب استیو تولتز هم اگر نگاه کنید، در یک جاهایی اصلاً راوی حضور ندارد، اما دقیقاً همین «تو» را جلو می‌برد، یعنی از زبان دوم شخص روایت را حکایت می‌کند. من از این قاعده استفاده کردم، فکر کنم در ایران هم یکی دو نفر از این شیوه روایت استفاده کردند که الان اسامی کتاب‌ها را در ذهن ندارم. بنابراین توضیح زاویه‌دید در کتاب از این قرار است. به عبارتی من در روایت ماجرا از زوایای دید متفاوت می‌توانستم بهره ببرم و در هر فصل روایت را از نگاه یک راوی متفاوت روایت کنم. حتی من در برخی برهه‌ها خودم را هم وارد کردم که این حضور در بعضی از سطور کتاب حس می‌شود، یعنی کسی که ماجرا را نداند این حس را دارد که این من هستم که ماجرا را روایت می‌کنم.

نمی‌خواستم روایت ماجرا از زاویه سوم شخص باشد، هر چند نوشتم و پیش هم رفت، اما واسطه ماجراهایی که خود این قصه برای من رقم زده بود، تلاش کردم از زاویه دیگری باشد و وقتی از دید دوم شخص دانای کل به ماجرا نگاه کردم، حسم بر این شد که خوب نشسته است. به من پیشنهاد شد برای این‌که چنین گیج‌کنندگی در مواردی که همسر شهید حضور ندارد، از زبان سوم شخص دانای کل روایت شود، اما این ایده را داشتم که چون این زاویه دید را انتخاب کردم چه خوب است که همه روایت در این زاویه دید بگنجد و یکدست بشود.

علی‌الله سلیمی: ما سابقه روایت از زاویه دانای کل دوم شخص در ادبیات داستانی ایرانی داریم هم دوم شخص جمع. در «به جرم خمینی» چون ماجرای روایت زندگی شهید علیرضا توسلی است، زاویه دید از منظر دوم شخص مفرد که در این داستان خوب نشسته است. بخشی که از زبان همسر شهید و بخش دیگر از نگاه نویسنده که آن هم جای خودش را پیدا کرده است، آن هم به دلیل این‌که یک قهرمان به نام شهید علیرضا توسلی داریم که در زمان روایت داستان غایب است و حضور فیزیکی ندارد. بنابراین ما یک نویسنده داریم و راوی که سایه‌اش در داستان خیلی پررنگ است؛ یعنی سایه خانم ام‌البنین، همسر شهید سایه‌اش در داستان خیلی قوی است. در اوایل کتاب نویسنده توضیح می‌دهد که احتمال دارد که خودم در روایت داستان حضور داشته باشم که از زاویه دید همسر شهید به روایت فریناز ربیعی که به نظرم در ادامه داستان به مرور محو می‌شود. در آنجا که نویسنده چه در ایران، افغانستان و سوریه از منظر دوم شخص دانای کل روایت می‌کند، در هر سه مکان سایه همسر شخصیت داستان بر ماجرا سایه پررنگی دارد. در واقع اگر بخواهیم اغراق کنیم باید بگویم کتاب داستان زندگی شهید علیرضا توسلی از زاویه نگاه همسرش است.

- به عبارتی از نگاه شما روای در تعریف داستان موفق بوده و جاافتاده است؟

علی‌الله سلیمی: بله، ظاهراً در جاهایی که توسلی حضور داشته، مانند جبهه سوریه خاطراتی گفته شده است، اما آن خاطرات هم از زبان همسر شهید بیان می‌شود. به عبارتی راوی در کتاب همسر شهید است و اطلاعات از زبان او روایت می‌شود، به هر حال نویسنده اطلاعات به دست آورده را پردازش کرده است. بنابراین زاویه دید دوم شخص برای روایت داستان «به جرم خمینی» مناسب است، چون عواطف راوی به شکل خوبی به مخاطب منتقل شده است. در این داستان صحبت از مردی است که از افغانستان به ایران می‌آید و ازدواج می‌کند و دشواری‌هایی را در زندگی پشت سر می‌گذارد و به‌عنوان فرمانده لشکر فاطمیون در سوریه حضور دارد که همه این روایت از فیلتر همسرش روایت می‌شود. در این داستان علیرضا توسلی برای همسرش شخصیت مهمی است و او را چه زمانی که یک کارگر افغانستانی است و وقتی فرمانده لشکر فاطمیون دوست دارد و این احساسات از فیلتر او به مخاطب منتقل شده است. لذا در زاویه‌دید داستان باید کسی باشد که به قهرمان داستان نزدیک باشد. بنابراین ما به این شکل می‌توانیم داستان را نقد کنیم که بگوییم نویسنده توانسته است نزدیک‌ترین فرد به قهرمان داستان را کشف کند، به او دسترسی داشته باشد و راوی ماجرای علیرضا توسلی باشد. اگرچه فرد دیگری غیر از همسرش می‌توانست فردی باشد که اطلاعاتش کامل نباشد و نتواند همه عواطف را منتقل کند.

از طرف دیگر وقتی نویسنده اطلاعات مربوط به علیرضا توسلی را از ام‌البنین حسینی گرفته، تنها به این اطلاعات بسنده نکرده و سفرهای تحقیقاتی را انجام داده و سراغ تک‌تک افرادی رفته است که خاطراتی از قهرمان داستان داشتند و آنها را نیز گردآوری کرده و آنها را پردازش کرده است. چون نوشتن معمولاً کار دشواری است و به ویژه در زمینه نظامی وقتی فردی پای در حیطه نظامی دارد به دلایل اسرار نظامی خیلی درباره آن شخص صحبت نمی‌کنند؛ در لشکر فاطمیون که سعی می‌کنند چهره‌ها پوشیده باشد و اجازه نمی‌دهند عکس گرفته شود و اسامی افراد هم آورده نمی‌شود. در این داستان حتی من احساس کردم تا آنجا که مربوط به فرماندهان ایرانی است، اسمی برده نمی‌شود. در حالی که این فرد با شهید سلیمانی هم ارتباط داشته است و من ندیدم در کتاب نامی از او برده شود!

فریناز ربیعی: فصل «فرماندهِ فرمانده» درباره حاج قاسم است.

علی‌الله سلیمی: البته در آنجا هم سعی شده که اسمی از فرماندهان برده نشود.

فریناز ربیعی: کلاً درباره نام بردن از فرماندهان ایرانی مسئله چاپ آن را داشتیم.

علی‌الله سلیمی: معمولاً نباید اسم بیاید، اما در اینجا نویسنده تلاش کرده روی یک اسم تمرکز کند و آن شخصیتی به نام علیرضا توسلی است و افراد دیگر از او خاطراتی را تعریف می‌کنند و من یک‌جا احساس کردم در خاطراتی که مربوط به سوریه است، فردی که خاطرات را تعریف کرده، به او خیلی نزدیک بوده است. در آنجا که به جبهه می‌رود، اتفاقاتی رخ می‌دهد و از مجروحان دیدار می‌کند، مشخص است که آن افراد که خاطرات جنگ در سوریه را بیان می‌کنند، به شهید توسلی نزدیک بوده است. در واقع ما در داستان دوم شخصی داریم که غایب است و همه توجه‌ها به سمت کسی است که در داستان حضور ندارد و نویسنده به خوبی سعی کرده است که این فرد را به خوبی به ما معرفی کند.

- در ابتدای کتاب تقریباً صد و پنجاه صفحه را اختصاص دادید به معرفی خانواده، روابط عاشقانه ام‌البنین و علیرضا. برخی بر این باورند که این صفحات بسیار زیاد است و در ۵۰ صفحه این روابط قابل تعریف و پردازش بود. خودتان فکر می‌کنید در این حد نیاز بود که بنویسید؟

فریناز ربیعی: درباره سوال قبلی یک نکته اضافه کنم در مصاحبه‌هایی که با همسر توسلی گرفتم یکسری گرا به من داد، اما آنچه که در سوریه و افغانستان اتفاق افتاد، از زبان افرادی شنیدم که اتفاقاً خیلی به توسلی نزدیک بودند، اگرچه مصاحبه گرفتند از آنها کار آسانی نبود. آنها حتماً باید اعتماد و اطمینان می‌کردند و بعد از آن ماجراهایی را تعریف کردند که قابل انتشار نبود و من هم به آنها اطمینان دادم که منتشر نخواهد شد. ضمن این‌که خواستند نامی از آنها برده نشود و الان هم ایران نیستند.

منظورم این است که چنین نیست همه صحبت‌هایی که درباره علیرضا شنیدم از زبان ام‌البنین بوده، بلکه آنچه من انتخاب کردم سر زاویه دید و حالا وقتی حضور ندارد به صورت دوم شخص دانای کل روایت کند، برای این است که روایت یک کاسه شود و به من کمک کند.

- در واقع انسجام داشته باشد.

فریناز ربیعی: به قول شما برای انسجام متن است، اما اطلاعاتی که درباره سوریه و افغانستان در کتاب آمده بر اساس پژوهش و مصاحبه است.

درباره سوال؛ من استقبال می‌کنم که نقدهای مختلفی درباره کتاب نوشته شود و موردی که عنوان شد یکی از نخستین نقدهایی است که نوشته شد. در اینجا یک نکته، صورتی شدن ماجراست که من تلاش کردم اصلاً به آن سمت نروم، ضمن اینکه فضای ذهنی من به آنجا نزدیک نیست. اما در یک جایی آنقدر جبهه مجاهد بودن این فرد (علیرضا توسلی) سنگین است، من قدری باید به زندگی این فرد بیایم، به روابطش در خانه، دوستانش و افرادی که با او مراوده داشتند، ضمن اینکه شخصیت فرهنگی خاصی دارد به شکلی که در سر ساختمان با دیگران مشاعره می‌کند و این وجه دیگری است از این آدم که می‌بینم. هر چند من در این کتاب دغدغه این را نداشتم که این فرد یک جنگاور و مجاهد فی سبیل ا… بوده و فلان و فلان. در یک جاهایی از زندگی این فرد زمین می‌خورد و افسرده می‌شود. من دوست داشتم به خوبی این قسمت‌های زندگی‌اش نشان داده شود. لذا تا زمانی که زندگی این فرد قدم به قدم دیده نشود و لطافت‌های زندگی‌اش درک نشود، اختلاف‌ها و دعواهای زن و شوهر به سبک خودشان در کتاب نیاید و فضاسازی نشود؛ مثل فصل «ولی افتاد مشکل‌ها»، فصلی که است که خودم دوستش دارم که در آنجا رفت و برگشت میان اتفاقات خوش زندگی و ماجراهایی که در زمان کنونی رخ می‌دهد و… من در آنجا احساس کردم لازم است وجوه مختلف زندگی این آدم در کنار همسر و بچه‌هایش تعریف شود و قدم به قدم به جزئیات این شخصیت برسم.

نکته دیگر؛ اگر ماجرا به صورت خطی روایت می‌شد، شاید درک آن برای خواننده خیلی راحت‌تر بود؛ اما چون ماجرا غیرخطی است و با قلاب‌های انتقال ما دائم از زمان‌های مختلف عقب و جلو می‌رویم (در رفت و آمدیم)، شاید در یک قسمت‌هایی به نظر برخی خوانندگان زیادی جزئیات ارایه شده و من به نظر دیگران احترام می‌گذارم، اما نظر خیل کثیری از افرادی که با آنها صحبت کردم؛ حقیقتاً این نبود و خوشحالم که به آن سمت نرفتم، اما اگر فردی این ماجرا را از این زاویه دیده است، من به نظرش احترام می‌گذارم.

نکته دیگر؛ پرداختن به جزئیات است، بله من به جزئیات می‌پردازم و قلمم به سبکی است که به سمت توصیف و جزئیات‌پردازی متفاوت بعضی از ماجراها کشانده می‌شود، این بخشی از شخصیت قلم من هست.

- نظر شما درباره پرداختن به جزئیات در ۱۵۰ صفحه چه هست و به نظرتان در این حد نیاز بود؟

علی‌الله سلیمی: من هم وقتی کتاب را می‌خواندم، چون تقطیعی زمانی بود، احساس می‌کردم اطلاعات پراکنده شده است و بنابراین به این شکل نمی‌توان خیلی ماجرا را هضم کرد، اما وقتی صد صفحه ابتدایی کتاب را خواندم، احساس کردم هنوز خبری از سوریه نیست و نویسنده بیشتر روی زندگی شخصی قهرمان داستان تمرکز دارد. حالا در اینجا نمی‌خواهم بگویم ایرادی بر کتاب وارد است، اما چالشی وجود دارد، چون ام‌البنین، همسر شهید زنده است و توسلی قهرمان داستان زنده نیست، سایه زن در داستان سنگین است و این سنگین بودن، خواه یا ناخواه روایت را به سمت خودش کشیده و یک جاهایی شاید اختیار از دست نویسنده هم خارج شده است. به شکلی ام‌البنین دنیا را بیشتر از زاویه خودش دیده مثلاً در شب خواستگاری و مسائل دیگر به سمتی می‌رود که حضورش بیشتر احساس می‌شود در حالی که ظاهراً قرار نبوده در داستان خیلی به او پرداخته شود. ام‌البنین اما در این کتاب زندگی خودش را قبل از ازدواج با توسلی هم در فصل «قبل از تو، من» تعریف می‌کند. در جایی که اصلاً توسلی وجود ندارد. بنابراین چه بخواهیم چه نخواهیم حضور ام‌البنین در داستان سنگین و مدعی است که بیشترین شناخت را از ابوحامد دارد. غیر از این هم نمی‌توان انتظار داشت و این در داستان اتفاق افتاده است و ما در کتاب تقریباً صد و اندی صفحه ماجراهایی را داریم که ام‌البنین، راوی داستان تعریف کرده است.

ایرادی دیگری که به این نوع زاویه دید وجود دارد، یک بعدی دیدن قصه است. این ایراد در روایت ماجراهاست که زن روایت شب خواستگاری را از نگاه خودش تعریف می‌کند، اما ابوحامد نیست که روایت خودش را به مخاطب بگوید. معمولاً در داستان‌هایی از این دست اگر دسترسی به روایت دیگری نباشد، دست نویسنده بسته است و نمی‌تواند یک ماجرا را از نگاه دو نفر روایت کند. هر چند ما رمان‌هایی داریم که یک صحنه از نگاه یک نفر بیان می‌شود و همین اتفاق از زبان یک نفر دیگر هم روایت شده است. هر چند ممکن است که در این روایت تفاوت‌های جزئی باشد. اما در داستان «به جرم خمینی» وضعیت به شکل دیگری است و روایت زندگی شخصی ابوحامد از عینک همسرش و با مدیریت اوست؛ یعنی افرادی هم که معرفی می‌کند با نگاه او همراه است و مخالف روایت او نیست. به شکلی او مدیریت موضوع را هم به عهده دارد. برای همین باز هم تکرار می‌کنم که در این رابطه نمی‌توان ایرادی به نویسنده گرفت، چون تنها قلاب ماجرا ام‌البنین است و این نگاه سنگین او باعث شده که شما بگویید بخش زیادی به خانه و خانواده ابوحامد اختصاص داده شده و جایی هم قرار است که از ابوحامد سخنی گفته شود باز هم از زاویه دید همسرش است. به نظرم این وضعیت یکی از شرایطی است که در داستان به وجود آمده و خیلی نمی‌توان به آن خرده گرفت. به هر حال به ابوحامد دسترسی نداشتیم و خاطراتی هم از او به جا نمانده است که روایت را دو سویه کند. برخی از شهدا روزنوشت‌هایی دارند که با تکیه به آنها می‌توان روایت را غنی‌تر کرد و نگا دیگری را هم در روایت داستان دخالت داد. این شهید روزنوشت نداشت؟

فریناز ربیعی: نه نداشت اما سال‌نوشتی داشت که گاهی یادداشت‌هایی در آن ثبت کرده بود، در برخی قسمت‌ها از آن یادداشت‌ها استفاده شد.

علی‌الله سلیمی: چون قهرمان داستان غایب است و روایت ماجرا از زاویه نگاه همسرش روایت شده و ما دسترسی به قهرمان داستان نداریم، خواه ناخواه حضورش در داستان پررنگ شده و در قسمت‌هایی از کتاب زیادی به چشم می‌آید به ویژه در نیمه اول داستان.

- وقتی کتاب شما چاپ شد، ما روایت دیگری از علیرضا توسلی با عنوان «خاتون قوماندان» داشتیم. چاپ این روایت تاثیری در کتاب شما داست؟ در هنگام تحقیق اطلاع داشتید که این کتاب هم در دست تالیف و تدوین است؟

فریناز ربیعی: فریناز من این اطلاعات را با افرادی که در افغانستان سکونت داشتند و زمانی با او هم حجره بودند، به دست آوردم. همچنین اطلاعاتی درباره زمانی که با احمدشاه مسعود همرزم بود، اما در دو تیم مختلف در یک جبهه می‌جنگیدند، به دست آوردم مربوط به زمانی بود که آنها از بعد ماجرای یازده سپتامبر افغانستان به ایران آمدند. زمانی که ازدواج کرد و به سفر می‌رفت از نگاه همسرش فعالیتی از نوع تعلیم بوده است در حالی که او در این زمان در حال ماموریت و آماده شدن برای جنگ در سوریه بود که همسرش بیخبر است و من این نوع نگاه را در فصل «من بی‌خبر» بودم، جای دادم. به عبارتی در اینجا دانای کل که همسر ابوحامد از بخشی از فعالیت‌های او بی‌خبر است و من در تحقیق و پژوهشی که انجام دادم، اطلاعاتی به دست آوردم که آن را در داستان گنجاندم.

درباره شباهت با کتاب «خاتون قوماندان» باید بگویم در تحقیقاتی که سال ۹۴ آغاز کردم در این میان افرادی مختلفی می‌آمدند و با ام‌البنین حسینی صحبت می‌کردند، اما باخبر نبودم که افرادی در حال نوشتن کتاب‌هایی در این زمینه هستند. این نگاه همسر شهید بود که کسی در کار دیگری دخالت نکند تا چند پروژه جلو برود. هر چند من هم مسئله‌ای با این موضوع نداشتم که فرد دیگری هم درباره ابوحامد تحقیق و پژوهش کند و کتابی بنویسد. حالا این کتاب هم که درآمد من خوشحال شدم. چون به نظرم جای کار داشت، برای مثال درباره شهید چمران هم کتاب‌های زیادی نوشته و از زوایای مختلف به او پرداخته شده است. بنابراین خوشحالم که کتاب «خاتون قوماندان» درآمد و تقریظ هم شد. نوشتن و چاپ کتاب‌هایی درباره ابوحامد باعث می‌شود که بیشتر دیده شود. ضمن این‌که کتاب «به جرم خمینی» هیچ ربطی ندارد به کتابی که نامش به میان آمد. در کتاب مذکور به روایت همسر شهید از ازدواج تا شهادت می‌پردازد و سخنی از کودکی، زندگی در افغانستان و مجاهدت‌های در جبهه سوریه ورود نمی‌کند، یعنی صرفاً قصه همسر شهید هست.

- اشتراکاتی میان کتاب شما و «خاتون قوماندان» وجود دارد.

بله، مسلماً چون هر دو کتاب روایت زندگی شهید علیرضا توسلی است. در قسمت‌هایی که صحبت از زندگی مشترک ام‌البنین و علیرضاست؛ انبوهی از اطلاعات وجود داشت که من از این میان یکسری صحنه را گلچین کردم، چون بر این تصور بودم که می‌تواند نقاط عطف من باشد و روایت من را داستانی‌تر کنند و به نقطه اوجی برساند که گره‌گشایی اتفاق بیفتد. آنها را انتخاب کردم وگرنه خیلی از صحنه‌های دیگر می‌توانست به روایت افزوده شود، اما این‌که دو کار شبیه هم باشد، چنین نیست، چون دو کتاب از نظر روایت و زبان متفاوتند.

میزگرد «نگاهی به کتاب «به جرم خمینی» - ۱؛

تلاش کردم یک ماجرای یک خطی را به درام تبدیل کنم | روایت داستانی محتوای مستند، اثر را خوش‌خوان کرده است

فریناز ربیعی؛نویسنده کتاب «به جرم خمینی» گفت: موضوع برایم خیلی جذاب شد، اتفاقاتی که در افغانستان برای ابوحامد رخ داده بود و شخصیت او بیشتر آشکار شد، به شکلی دریافتم او مجاهد بالفطره است، در عین حال که پایش روی زمین است و زندگی با بالا و پایین‌های خاص خودش را دارد.

علی‌الله سلیمی | فریناز ربیعی

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ تو کمی دور شده بودی، روی تخته سنگی نشستی و از بالای کوه خیره شدی به ابرها و فقط کلمات نامفهومی از میان حرف‌های محمدامین و محمدهادی شنیدی: «مجاهدین، شوروی، کمونیست، شیعه، ایران، انقلاب». این جملات سطوری از کتاب «به جرم خمینی؛ داستان زندگی شهید علیرضا توسلی (ابوحامد)» به قلم فریناز ربیعی است که در بستر تاریخ به ارائه اطلاعاتی درباره ابوحامد پرداخته است. کتابی که سه مکان، افغانستان، ایران و سوریه را در خود جای داده و با توجه به روایت زندگی ابوحامد اطلاعات را ارائه کرده است. این نخستین کار بلند و جدی ربیعی است که با ریسک بسیار، تلاش کرده شخصیتی را روایت کند. نوع زندگی قهرمان داستان، باعث جذب نویسنده به او شده است. در میزگرد نگاهی به «به جرم خمینی؛ داستان زندگی شهید علیرضا توسلی (ابوحامد)» با حضور علی الله‌سلیمی؛ منتقد و فریناز ربیعی نویسنده اثر تلاش شده است که گوشه‌هایی از این روایت داستانی و چالش‌های آن مطرح شود. در گفت‌وگوی زیر بخشی از این میزگرد ارائه و بخش‌های دیگر آن نیز به زودی منتشر می‌شود.

چه طور شد سراغ شخصیت علیرضا توسلی (ملقب به ابوحامد) رفتید و چرا در قالب داستان به او پرداختید؟


فریناز ربیعی: «به جرم خمینی» برای من از بهار ۹۴ شروع شد، زمانی که در قالب یک گروه مستندساز، برای ساخت یکسری مستندهای کوتاه درباره شهدای فاطمیون به مشهد رفته بودیم. آن زمان شهدای فاطمیون خیلی شناخته شده نبودند و درباره آنها به دلیل مسائل اجتماعی که به وجود آمده بود خیلی صحبت نمی‌شد. در آنجا ما با چند خانواده صحبت کردیم و از جمله وقتی برای مصاحبه با ام‌البنین حسین، همسر ابوحامد قصه مرا گرفت؛ همان خاطرات کوتاهی که همسرش بازگو کرد، باعث شد که درگیر ماجرا شوم. برای همین تماس گرفتم و خواهان گفت‌وگوی مجدد شدم. به این شکل به مشهد رفتم و چند روز در آنجا ماندم. در این سفر تقریباً ۱۰ روز، شبانه‌روز در خانه ابوحامد با همسر و فرزندانش اقامت گزیدم. در خلال این حضور با هم صحبت کردیم و این صبحت‌ها قدری از همسر شهید فراتر رفت و به همرزمانش رسید. موضوع خیلی جذاب شد، اتفاقاتی که در افغانستان رخ داده بود سبب شد شخصیت او برایم بیشتر آشکار شود. به شکلی دریافتم او مجاهد بالفطره است، در عین حال که پایش روی زمین است، زندگی با بالا و پایین‌های خاص خودش را دارد. از همان کودکی به دلیل رفتار پدرش و شخصیت محمدامین، برادرش جرقه‌هایی در وجود او زده می‌شود.


ابوحامد هم در جنگ ایران و عراق حضور داشت و هم در افغانستان در کنار احمدشاه مسعود جنگید و پس از ۱۱ سپتامبر و ماجراهایی که اتفاق افتاد به ایران مهاجرت کرد. در ایران بخش دیگری از زندگی‌اش رقم خورد که حالا درباره آن صحبت خواهیم کرد. زندگی و فراز و نشیب او، مسیر پر و بال گرفتنش وشروع به کار در فاطمیون برایم جذاب شد. آن موقع که فاطمیون شروع به شکل گرفتن کرد، افغانستانی‌ها چندان برای ما شناخته شده نبودند. این حرف پسندیده نیست، اما ما اغلب افغانستانی‌ها را در شغل‌های پایین تصور می‌کردیم.

بگذارید با این سخن چندان موافقت نکنیم. سال‌هاست نخبگانی از افغانستان در ایران حضور دارند از جمله نجیب مایل هروی، مصحح و نسخه‌شناس و محمدکاظم کاظمی، شاعر و نویسنده و …که البته این تنها چند تن از صدها افغانستانی است که در زمینه فرهنگی در ایران شناخته شده هستند.


فریناز ربیعی: من می‌خواهم بگوییم در نگاه عموم جامعه، افغانستانی‌ها فقط در شغل‌های پایین حضور دارند. پیدا شدن چهره‌ای مثل ابوحامد برای من عجیب و غریب بود! افرادی که شما نام بردید، اتفاقاً در جای درستی قرار گرفتند اما این فردی که من نام می‌برم، ممکن است شما، او را سر ساختمان در حال کارگری ببینید، اما اصلاً در مخیله شما نمی‌گنجد که این فرد یک فرمانده جنگی باشد. این تضاد برایم جالب بود و عجیب.


بخش دیگر سوال شما؛ چرا سراغ قالب داستان رفتم برای نوشتن زندگی‌نامه مستند شهید علیرضا توسلی، من یکبار با مصاحبه‌هایی که از افراد مختلف گرفتم کتاب را به شکل مستند نوشتم که البته آسان نبود؛ افرادی که رده‌بندی داشتند و هنوز هم از اسم و رسم‌شان زیاد مطلع نبودم، چون زمان، زمان درگیری‌های خیلی شدید در سوریه بود و من با اسم مستعار جهادی آنها را می‌شناختم. برای مثال یکی از آنها سید حکیم بود که چند وقت پیش هم شهید شد. از آن طرف آدم‌هایی در افغانستان بودند که باید با آنها درباره چگونگی زندگی ابوحامد در کودکی و نوجوانی مصاحبه می‌کردم که در آن زمان هم، این افراد به واسطه لشکر فاطمیون و مسائل امنیتی که برایشان به وجود می‌آمد به راحتی حاضر به صحبت نمی‌شدند. این مسائل برایم خیلی دشوار بود و در عین حال باید در مشهد، اصفهان، قم هم با افراد مختلف مصاحبه می‌کردم که آن هم کار آسانی نبود. ضمن این‌که همه این مصاحبه‌ها باید در کنار دست‌نوشته‌ها، مدارک و اسنادی که به دست آوردم، قرار می‌گرفت. بنابراین با آنچه به دست آوردم شروع به مستندنگاری کردم و تمام هم شد، اما آن را کنار گذاشتم! خیلی کار سختی بود، اغراق نیست، اگر بگویم متهورانه بود. خیلی‌ها به من گفتند این کار را نکن! اما ماجرا از این قرار بود که مدتی بود که وارد حوزه داستان‌نویسی شده بودم و داستان خیلی برایم مسئله شده بود و دغدغه‌ام این بود که بتوانم روایت داستانی از یک شهید بنویسم. به عبارتی آن‌قدر که به حوزه داستان علقه پیدا کرده بودم و اینکه قصه بشنوم و قصه بر من تاثیر گذاشته بود، دوست داشتم که این قالب را برای این شخصیت هم به کار ببرم. الان نمی‌دانم در روایت داستانی شهید توسلی چه قدر موفق بوده‌ام. تلاشی که در حقیقت طاقت‌فرسا هم بود، اما به سرانجام رسید. مسلماً کم وکاستی هم دارد، اما چرا به سمت قالب داستانی رفتم، به دلیل علاقه شخصی خودم بود. چون به این نتیجه رسیدم قصه تاثیری که می‌تواند داشته باشد خیلی فراتر از روایت‌های معمول و مرسوم است.

به نظرتان یکی از دلایل هم این موضوع نیست که مستندی هم در این رابطه ساخته شد؟ حالا از دریچه داستان به شخصیت ابوحامد نگریسته شود؟ از طرفی به لحاظ استناد، شاید محققان و پژوهشگران نتوانند به این زندگی‌نامه داستانی استناد کنند.


فریناز ربیعی: آن مستندی که ساخته شد، البته علاوه بر آن یک روایت مستند مفصل‌تری هم ساخته شد، تنها دربرگیرنده سخنان ام‌البنین، همسر شهید توسلی است، اما در کتاب علاوه بر سخنان همسرش، صحبت‌های ۱۶ نفر از دوستان، هم‌رزمان و نزدیکانش هم قرار دارد اما باز هم می‌گویم به دلیل علاقه شخصی خودم بود که قالب داستان را انتخاب کردم. اما به لحاظ استناد، این کتاب بر پایه مستندات به نگارش شد و اتفاقاتی که در کتاب آمده، تاریخی است و قابل جابه‌جایی نیست، اما درباره فضاسازی، قصه‌پردازی و دراماتیک شدن آن، تلاش‌هایی کردم که این ماجرای یک خطی تبدیل به یک درام شود. هر چند نمی‌دانم چه‌قدر موفق بودم، اما این تلاش از این نوع است و به معنی دست بردن در اسناد نیست. درباره ماجراهای تاریخی تمام تلاشم را انجام دادم که تمام اطلاعاتم را کسب کنم و همان اطلاعات تاریخی را در کتاب جای دادم. اگرچه درباره کودکی ابوحامد اطلاعاتی در دست نداشتم، در این برهه سعی کردم به حافظه جمعی افغانستانی‌ها ارجاع دهم از جمله درباره ماجرای مهاجرت و دشواری‌های آن. هر چند مادر همسر شهید درباره مهاجرت اطلاعاتی را ارائه داد و از سایر افغانستانی‌ها قصه‌هایی هم گفت که از آنها بهره بردم.

جناب علی‌الله سلیمی شما بفرمایید نویسنده تا چه اندازه توانسته شخصیت شهید توسلی را در داستان «به جرم خمینی» جا بیندازد؟ زاویه دید نویسنده در کتاب چه قدر موفق بوده است؟


علی‌الله سلیمی: وقتی کتاب را خواندم، احساس کردم، کتاب خوش‌خوانی است؛ هم از منظر داستانی، هم به لحاظ یک کار مستند که به نوعی وفادار است به مؤلفه‌هایی که در این رابطه مؤثر است. منتها نویسنده کوشیده است که در این اثر، تنها یک زندگی‌نامه مستند ارائه ندهد، در اینجا کفه داستانی می‌چربد به آن کفه خاطره‌گویی محض. هر چند مخاطب احساس می‌کند مواد خامی که در این داستان استفاده شده است موادی هست که بر اساس تحقیق و پژوهش به دست آمده نه بر اساس تخیل محض نویسنده. من وقتی کتاب را خواندم احساس نکردم که مواد داستان بر اساس تخیل محض نویسنده است، متوجه شدم که نویسنده برای دریافت مواد داستان، زحمت پژوهش را کشیده است. به عبارتی نویسنده با حوصله برای موادی که جمع‌آوری کرده، یک قالب داستانی تراشیده است. لذا محتوا مستند است اما لباسی که بر آن پوشانده شده، داستانی است. برای همین فکر می‌کنم این شیوه اثر را خوش‌خوان می‌کند و خواننده وقتی آن را می‌خواند، اذیت نمی‌شود. بنابراین فردی که «به جرم خمینی» را می‌خواند، احساس نمی‌کند که داستان است بلکه اثری مستند اما به شکل داستان روایت شده است. اگر جزئی‌تر بگویم نویسنده در فصل‌بندی‌ها هم چند زمان را در برگرفته و چند مکان متفاوت؛ بخش‌هایی در افغانستان که همسر راوی پررنگ است و بخش‌های دیگری در سوریه است که داستان در آنجا از نگاه هم‌رزمان شهید روایت می‌شود. در اینجا ما با سه نوع اطلاعات روبه‌رو هستیم؛ اطلاعات افغانستان، دوران کودکی و نوجوانی شهید توسلی را شامل می‌شود و بیشتر به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمی‌گردد و دورانی که به ایران می‌آید و در یک برهه به کارگری مشغول می‌شود و دشواری‌های خاصی را تجربه کرده است. بعد از آن قسمتی است که شخصیتش بارورتر می‌شود و بر اساس آن تعالی که در ذهنش هست، شخصیتش به پختگی خاصی می‌رسد و رفاه نسبی را تجربه می‌کند به این نقطه می‌رسد که باید برای تحقق آرمان‌هایش کاری بکند. در آنجاست که قضیه سوریه پیش می‌آید و به جبهه مقاومت می‌رود. در اینجا نکته مهم؛ برخورد نویسنده با اطلاعاتی است که دریافت کرده است. چون نویسنده بر اساس اطلاعاتش خواسته داستانی بنویسد و این سه طبقه اطلاعات را درهم تنیده کند. برای همین وقتی می‌گوییم داستانی است اما اطلاعات به شکل خطی ارائه نشده است.

تعامل ناشران کودک و نوجوان و رسانه کتاب و چالش‌های پیش‌رو

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - علی‌الله سلیمی، نویسنده و روزنامه‌نگار: کتاب به عنوان یک محصول فرهنگی که از شکل‌گیری تا عرضه، مراحل نسبتاً پر فراز و نشیبی را طی می‌کند تا ایده، اندیشه و اثر تألیفی نویسنده با فعالیت‌های کاری مجموعه عوامل نشر در قالب کتاب منتشر و در بازار کتاب توزیع شود، به گام نهایی و مؤثر در بخش معرفی اثر در بین مجموع مخاطبان هم نیاز دارد که پروسه چندگانه تولید، توزیع و معرفی مطلوب و اثرگذار تکمیل و موفقیت اثر در بازار کتاب با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی به نوعی تضمین شود. اهمیت مورد آخر این پروسه به‌هم‌پیوسته که همانا معرفی و تبلیغ و ترویج کتاب در بین مخاطبان است، از زوایای گوناگون قابل توجه است؛ چون این بخش هم مانند سایر مراحل تولید و توزیع کتاب، به همکاری و تعامل سازنده مجموعه عواملی نیاز دارد که اختصاصاً در بخش معرفی و ترویج کتاب، همکاری و تعامل سازنده و مؤثر فعالان حوزه نشر از یک سو و از سوی دیگر فعالان امور رسانه تخصصی کتاب ضرورت انکارناپذیری است، چرا که اگر یک ناشر، کتاب ارزشمند و باکیفیتی را هم منتشر کند اما در معرفی آن از طریق رسانه تخصصی کتاب همکاری و تعامل لازم را نداشته باشد، نمی‌توان به موفقیت کامل آن اثر در بازار کتاب و همچنین بین مخاطبان امید چندانی داشت. دلیل مسئله هم تا حدودی روشن است؛ رسانه تخصصی کتاب قادر به جریان‌سازی با محوریت یک موضوع یا کتاب خاص است و با بهره‌گیری از این امکان بالقوه می‌توان برای کتاب مورد نظر، اطلاع‌رسانی و تبلیغ مؤثر و گسترده‌ای انجام داد؛ موقعیت ایده‌آلی که اغلب ناشران دنبال آن هستند و حالا راهکارش، تنها همان همکاری و تعامل سازنده اهالی نشر و رسانه است که دستیابی به آن هم دور از انتظار نیست.

در هر دو سوی این ماجرا، ظرفیت‌های بالقوه‌ای وجود دارد که رسیدن به یک تفاهم و تعامل پایدار و اثرگذار را امکان‌پذیر می‌کند. از جمله اینکه اغلب ناشران از روابط عمومی فعالی بهره‌مند هستند و اگر همچنین ظرفیتی را ایجاد و فعال نکرده باشند می‌توانند با ایجاد یک روابط عمومی فعال، پل ارتباطی قوی و محکمی بین ناشر و رسانه تخصصی کتاب ایجاد کنند که تازه‌ترین اخبار نشر را در کوتاه‌ترین زمان ممکن به فعالان رسانه‌ای منتقل و در صورت نیاز، اطلاعات کامل و تکمیلی را به نقل از ناشر یا نویسنده در اختیار رسانه مورد نظر قرار دهند تا اخبار تازه‌های نشر یا گزارش‌ها و مقالات تحلیلی پیرامون کتاب‌های تازه‌منتشره و همچنین مصاحبه با نویسنده و عوامل نشر در رسانه‌ها منعکس شود. در سوی دیگر ماجرا، رسانه‌های اختصاصی کتاب همچون خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) از خبرنگاران و کارشناسان خبره کتاب در حوزه‌های گوناگون برخوردار است که این افراد می‌توانند با اخبار، گزارش‌ها، گفت‌وگوها و تحلیل‌های صحیح و به‎‌موقع، نقش مؤثری در جریان‌سازی برای یک موضوع یا کتاب خاص ایجاد و از این طریق تبلیغات گسترده و مؤثر، موفقیت کتاب مورد نظر در بازار کتاب و همچنین در بین مخاطبان خاص همچون خانواده‌ها و مراکز فرهنگی و اجتماعی را تا حدود زیاد تضمین کنند.

این موضوع در بخش کتاب‌های کودک و نوجوان و ناشران فعال در این حوزه از اهمیت مضاعفی برخوردار است؛ چرا که مخاطبان کودک و نوجوان و همچنین برخی خانواده‌ها تجربه و شناخت چندانی از بازار کتاب و موضوعات کتاب‌ها ندارند و برای انتخاب یک کتاب خوب و مناسب با موقعیت سنّی و همچنین روحیات و نیازهای خود، به افراد متخصص در این زمینه نیاز دارند تا اطلاعات لازم را قبل از تهیه و مطالعه کتاب مورد نظر در اختیار آن‌ها قرار دهد. این‌جا، یکی از همان ظرفیت‌های رسانه اختصاصی کتاب به کار مخاطبان کودک و نوجوان و خانواده‌هایی که شناخت چندان از بازار کتاب و موضوعات کتاب‌ها ندارند می‌آید که همانا حضور خبرنگاران و کارشناسان خبره کتاب در رسانه تخصصی کتاب است. این گروه رسانه‌ای و اختصاصی کتاب، همراه با تولید محتوای رسانه‌ای برای یک کتاب خاص، همه اطلاعات مورد نیاز در خصوص همان کتاب را به زبان ساده و با توضیحات کامل در اختیار مخاطبان قرار می‌دهند تا قدرت انتخاب مخاطب را به مراتب بالاتر برده و زمینه خرید و مطالعه هدفمندی را در بخش کودک و نوجوان فراهم کنند.

تحقق چنین هدف اثرگذاری در بازار کتاب‌های کودکان و نوجوانان، به مجموعه اقدامات عملی از سوی ناشران فعال در بازار کتاب‌های کودک و نوجوان نیاز دارد که برای تولید هر کتاب تازه، پیوست رسانه‌ای منظم هم در نظر بگیرند و از همان ابتدای شروع به‌کار برای تولید یک کتاب تازه، همزمان اطلاعات گوناگون پیرامون همان کتاب را هم در پوشه جداگانه‌ای تهیه و به‌موقع در اختیار اهالی رسانه قرار دهند. از خلاصه محتوای اثر گرفته تا تصاویری از روی جلد و نویسنده کتاب که برای پوشش رسانه‌ای یک کتاب لازم است. همچنین فراهم کردن فضایی که اهالی رسانه بتوانند به راحتی با مؤلف ارتباط بگیرند و سؤال‌های مورد نظر خود درباره کتاب را با او در میان گذاشته و پاسخ‌های لازم را دریافت کنند. در سال‌های اخیر، برخی ناشران کودک و نوجوان حتی پا را فراتر گذاشته و با دعوت از اهالی رسانه، جشن رونمایی برای کتاب تازه منتشره در محل نشر برگزار کرده و همان‌جا توضیحات و اطلاعات کامل پیرامون کتاب را از زبان مؤلف یا مترجم اثر در اختیار اهالی رسانه قرار داده و به شکل نسبتاً مطلوب پوشش رسانه‌ای را همراهی می‌کنند. در کنار این نوع اقدامات حرفه‌ای در حوزه نشر و تعامل با رسانه‌ها، یکی دیگر از راه‌های مؤثر برای معرفی و ترویج کتاب‌های تازه منتشره، بهره‌گیری ناشران کتاب کودک و نوجوان از تخصص و مهارت خبرنگاران و کارشناسان کتاب رسانه‌های تخصصی این حوزه است که آن‌ها همواره به عنوان مشاوران متخصص می‌توانند در این‌باره نظر بدهند و برای بهبود وضعیت خبررسانی و پوشش رسانه‌ای در بخش تازه‌های کتاب کودک و نوجوان ایده‌های مؤثر و کاربردی ارائه دهند و از این طریق فضا را برای همکاری و تعامل هر چه بیشتر فراهم کنند.

طبیعی است که اگر از همه این ظرفیت‌های بالقوه در دو سوی ماجرا، ناشران کودک و نوجوان و رسانه تخصصی کتاب کودک و نوجوان به شکل مطلوب استفاده شود، می‌توان به آینده پررونق کتاب‌های این گروه سنی در بازار کتاب بیش از پیش امیدوار بود. در غیر این صورت، نمی‌توان چشم‌انداز روشن و امیدوارکننده‌ای را برای این حوزه متصوّر شد؛ چرا که در بخش کتاب کودک و نوجوان، تعداد ناشران غیرحرفه‌ای و سودجو که کتاب‌های بازاری بی‌محتوا و حتی محتواهای تأییدنشده از سوی کارشناسان امور تربیتی و مذهبی تولید می‌کنند و تنها به منافع مادی خودشان فکر می‌کنند، چنان زیاد است که اگر ناشران حرفه‌ای در رسانه‌ها حضور نداشته باشند و میدان به ناشران غیرحرفه‌ای وارگذار شود، عملاً آن‌ها در این حوزه میدان‌داری می‌کنند و ضربات محکمی به پیکره نحیف نشر در بخش کتاب‌های حرفه‌ای کودکان و نوجوانان وارد می‌کنند که جبران آن به همین راحتی‌ها نخواهند بود. دلیلش هم روشن است؛ ناشران غیرحرفه‌ای و سودجو اغلب به خاطر تخلفات متعددی که در روند چاپ کتاب‌های بی‎کیفیت مرتکب می‌شوند، دوست ندارند پای رسانه‌ها به کارشان باز شود و می‌خواهند به دور از انواع نظارت‌ها، از جمله، از چشم تیزبین رسانه‌ها به کارشان ادامه دهند و چون کتاب‌هایی که برای کودکان و نوجوانان تولید می‌کنند، از کیفیت لازم برخوردار نیست و هزینه تمام شده برای تولید آن‌ها به مراتب کمتر از هزینه‌ای است که یک ناشر حرفه‌ای برای تولید کتاب مشابه خرج می‌کند، در صورت عدم حضور به‌موقع و مؤثر ناشران حرفه‌ای در رسانه‌ها و متعاقب آن در بازار کتاب، ناشران غیرحرفه‌ای به راحتی می‌توانند جای خالی آن‌ها را در بازار کتاب پر کنند، چون کتاب‌هایی که عرضه می‌کنند به خاطر کیفیت پایین از قیمت پایین هم برخوردار است و بسیاری مخاطبان و حتی برخی خانواده‌ها به خاطر نداشتن نگاه تخصصی در این زمینه به راحتی در ردیف مشتریان این افراد قرار می‌گیرند و به عبارتی، این ناشرنماها بخش قابل توجهی از بازار کتاب‌های کودک و نوجوان را به این شکل قبضه می‌کنند. این در حالی است که اگر ناشران حرفه‌ای در رسانه‌های تخصصی کتاب از جمله خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) حضور پیوسته و منظمی داشته باشند و همزمان با تولید هر کتاب تازه‌ای، اطلاعات لازم و مفید در خصوص محتوا و کیفیت اثر را در اختیار خبرنگاران و کارشناسان کتاب قرار دهند و این اخبار به‌موقع رسانه‌‎ای و باعث شناخت بیشتر مخاطبان از کیفیت و اهمیت کتاب مورد نظر شود، مطمئناً گرایش مخاطبان به سمت این کتاب‌ها هم روز به روز بیشتر می‌شود و مخاطبان با شناخت کافی به سراغ این آثار می‌روند و رونق بازار کتاب‌های با کیفیت و ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی هم همزمان محقق و باعث بارور شدن عرصه‌های فرهنگی در جامعه می‌شود.

رونمایی و نقد کتاب«بخور نخور» محمد حسن‌زاده در خبرگزاری ایکنا

رونمایی و نقد کتاب«بخور نخور» در خبرگزاری ایکنا

آپلود عکس

آئین رونمایی و نقد کتاب «بخور نخور» شامل خاطرات شهدا در رعایت بیت‌المال با حضور محمد حسن‌زاده؛ نویسنده اثر، مهدی محمدخانی؛ مدیر انتشارات روایت فتح و علی‌الله سلیمی؛ نویسنده و منتقد ادبی به میزبانی خبرگزاری ایکنا برگزار شد.

گزارش مشروح این نشست را به همراه فیلم‌های برنامه در (خبرگزاری ایکنا) ببینید.

گزارش تصویری نشست را هم در (اینجا) ببنید.

.

رونمایی از 17 کتاب تازه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

رونمایی از 17 کتاب تازه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

مراسم رونمایی از هفده کتاب منتشر شده از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان صبح روز چهارشنبه ۱۹ بهمن هم‌زمان با ایام دهه فجر در کتابخانه مرجع کانون برگزار شد.

آپلود عکس

پایگاه خبری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان: حامد علامتی مدیرعامل کانون پرورش فکری در این مراسم با تبریک چهل‌و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و ایام دهه فجر گفت: انقلاب اسلامی ایران یک حرکت مردمی و خودجوش از جنس آگاهی و خواستن و براساس یک منظومه استوار و آگاهی بخش بود. همچنین حرکت امام خمینی(ره) برای انقلاب اسلامی همراه با معرفت و مبتنی بر نیازهای جامعه بود. وی با بیان اینکه انقلاب ایران یک حرکت عمومی مبتنی بر آگاهی، شناخت و معرفت برآمده از بیداری اسلامی بود ادامه داد: آگاهی با دانستن تفاوت دارد و جنس آگاهی یک نوع معرفت و دارای اصالت است که دانستن هم می‌تواند بخشی از آن باشد.

خروجی محصولات کانون باید هویت ملی، دینی و فکری باشد

آپلود عکس

علامتی افزود: امروز یکی از مشکلات جامعه ما این است که به انسان اطلاعات می‌دهد اما آیا معرفت و آگاهی درست هم می‌دهد؟ مهندسی داده، اطلاعات را به سمتی می‌برد که، شاید منظور خلق‌کننده آن اثر نباشد. مدیرعامل کانون گفت: آگاهی موضوع قابل اهمیتی است که در پیروزی انقلاب اسلامی آن را می‌بینیم و این برخواسته از متون دینی ما بوده، در نتیجه به یک جنس مردمی تبدیل و در دنیا الگو شده است. وی تصریح کرد: منظور از انقلاب، سبک زندگی براساس یک نگاه متعالی است که همه نیازهای بشری را دربرمی‌گیرد. انقلاب ایران براساس یک منظومه فکری شکل گرفته و ما برای ادامه آن باید تلاش کنیم. علامتی اظهار کرد: امروز پایه اصلی شناخت و معرفت، مطالعه کتاب است. هیچ حرکتی توان حذف کتاب را ندارد. درحال حاضر در دوران بازگشت به سمت کتاب هستیم و کتاب اهمیت خودش را نشان داده است.

آپلود عکس

مدیرعامل کانون بیان کرد: مجموع کتاب‌هایی که در کانون پرورش فکری تولید شده است باید از دانسته به سمت معرفت برود و برای کیفیت بخشی آن قدم برداریم. در این راه باید مهندسی موضوع داشته باشیم و براساس نیازهای مخاطب حرکت کنیم. پشت نظام تولید، حتما باید مهندسی وجود داشته باشد. وی با بیان اینکه توجه به موضوع هویت و فطرت، اولویت منظومه فکری ماست عنوان کرد: تمام محصولات باید خروجی‌اش هویت ملی، دینی، پرورشی، ذوقی و فکری باشد. امروز تقویت قوه اندیشه و فکر کردن در میان کودکان و نوجوانان در دستور کار کانون پرورش فکری وجود دارد. یعنی محصول ما باید بتواند پرورش فکر و به نوعی ایمان را در کودک و نوجوان تقویت کند. علامتی افزود: از جزیره‌ای و بخشی حرکت‌کردن عبور کنیم. بخش‌های مختلف باید به هم متصل باشند تا بتوانیم یک محصول خوب ارائه دهیم. مدیرعامل کانون با اشاره به اهمیت انتشار کتاب‌های الکترونیک در عین حال اظهار کرد: به کتاب فیزیکی همچنان اهمیت می‌دهیم. کانون پرورش فکری امروز به کتاب زنده است و ریشه همه فعالیت‌های کانون کتاب است. امروز تألیف کتاب‌های پرمخاطب و جدید در دستور کار قرار دارد. وی در ادامه صحبت‌های خود با بیان اینکه در حال حاضر ۱۵۰ عنوان کتاب چاپ اول و ۳۵۰ عنوان کتاب پرمخاطب در دست چاپ است از ارسال ۳ میلیون کتاب به کتاب‌خانه‌های سراسر کشور با اولویت مناطق روستایی و کم برخوردار تا زمان برگزاری نمایشگاه کتاب خبر داد. حامد علامتی در بخش پایانی صحبت‌های خود بر اهمیت کار رسانه‌ها در همراه کردن مخاطب تأکید کرد و از تأسیس دفتر ادبیات طنز کودک و نوجوان در آینده‌ای نزدیک خبر داد. وی گفت: امروز از ۱۷ عنوان کتاب رونمایی می‌کنیم و در این راه رسانه‌ها می‌توانند نقش کمک کننده داشته باشند.

انتشارات کانون پرورش فکری سابقه درخشانی دارد

آپلود عکس

همچنین فاطمه طارمی مدیرکل نظارت بر انتشارات کانون بیان کرد: انتشارات کانون پرورش فکری سابقه درخشانی دارد. امروز آمده‌ایم از همه آنچه تا امروز اتفاق افتاده است قدردانی داشته باشیم. وی با بیان اینکه عدالت فرهنگی که امروز درباره‌اش می‌گویند در کانون محقق شده است، ادامه داد: کانون پرورش فکری هیچگاه به سود اقتصادی فکر نکرده بلکه به مخاطب فکر کرده است و در کتابخانه‌های کانون کتاب بدون واسطه به کودک و نوجوان می‌رسد. طارمی تصریح کرد: محصولی که دست کودک و نوجوان می‌رسد از چند درگاه عبور می‌کند و ما به پرورش ذهن کودک و نوجوان فکر می‌کنیم. ما هرگز کتاب زرد به کودک و نوجوان نمی‌دهیم و معتقد هستیم اینها آینده‌سازان کشور هستند. مدیرکل انتشارات کانون گفت: در دوره جدید، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان درهای خود را به روی نویسندگان جوان باز کرده است. وی اظهار کرد: قرار است تولید کتاب‌ در کنار محصولات فرهنگی کانون قرار بگیرد. مانند عروسک؛ کتاب عروسک‌ها اولویت ما هستند و کتاب فیلم و کتاب بریل در دستور کار قرار دارد. پیش قدم شدن تألیف بر ترجمه، توجه به تألیف کتاب با موضوع‌های ارزشی، توجه به‌ گونه‌های فراموش شده و توجه بیشتر به رمان نوجوان از دیگر موضوع‌هایی بود که طارمی به آنها اشاره داشت. فاطمه طارمی در پایان گفت: آنچه امروز در انتشارات کانون پرورش فکری می‌بینیم حاصل همکاری همه دوستان در انتشارات است و در اینجا از همه تشکر می‌کنم.

مراسم رونمایی فرصتی برای قدردانی از ناشر و نویسنده است

آپلود عکس

در بخشی دیگر از این مراسم علی‌الله سلیمی نویسنده و منتقد کتاب نیز با بیان اینکه انتشار کتاب در این روزها حال و روز خوبی ندارد انتشار و رونمایی ۱۷ عنوان کتاب در این ایام را کار سختی دانست و از آقای علامتی و خانم طارمی برای تلاشی که در مسیر متوقف نشدن چاپ کتاب انجام شده است تشکر کرد. وی افزود: مراسم رونمایی از کتاب فرصتی است تا از ناشر و نویسنده قدردانی شود. سلیمی تصریح کرد: کتاب‌هایی که اخیرا چاپ شده است تنوع قابل توجهی در نام نویسنده و مضامین کتاب دارد. تنوع موضوعی هم به کار، کمک کرده و به همه سلایق توجه شده است. این نویسنده ادامه داد: در میان مجموعه کتاب‌هایی که امروز رونمایی می‌شود نویسنده‌های تازه نفس هم هستند و این را می‌شود به فال نیک گرفت. وی با اشاره به تعدد ناشران حوزه کودک و نوجوان بیان کرد: دقت در انتشار کتاب در کانون سبب شده آثار بدون نقص منتشر شود. اما در میان برخی ناشران نگاه‌ها به‌شدت تجاری شده و گاهی به اشتباه با بنگاه اقتصادی اشتباه گرفته می‌شود. در کانون اولویت با فرهنگ‌سازی و آموزش است و ما با کتاب‌هایی مواجه هستیم که به همه سلایق توجه شده است. سلیمی در پایان صحبت‌های خود به رمان نوجوان اشاره داشت و اینکه آثار ترجمه در این بخش غالب و پررنگ شده است که نیاز به بازنگری دارد.

شعر نوجوان امروز شرایط بهتری دارد

آپلود عکس

سپس محمود پوروهاب شاعر و نویسنده کودک و نوجوان بیان کرد: از میان کتاب‌هایی که امروز رونمایی می‌شود من دو کتاب شعر نوجوان، یک کتاب شهر کودک و دو کتاب شعر خردسال را خواندم. وی ادامه داد: در کتاب «فردا پلاک فرد» سروده حسین تولایی شعرها منسجم و یک دست، کوتاه و قالب همه سپید است. تمام شعرها در فضای شهر سروده شده و به نقش زبان توجه خوبی شده است. درواقع تولایی در همه شعرها خواسته اندیشه‌ای را به مخاطب خود بدهد. پوروهاب بیان کرد: کتاب دیگر «هنگام باران بود» سروده سیدحبیب نظاری بود. در این کتاب، شعر پر از استعاره و کنایه است. این کتاب منظومه‌ای عاشورایی است و فضاسازی‌های کودکانه و اوج احساسات جالب توجه است. این شاعر کودک و نوجوان تصریح کرد: قبلا شعر نوجوان چندان قوت نداشت اما امروز شرایط بهتری دارد ضمن اینکه بینابین‌نویسی هم فرصتی خوبی است چون برای طبقه بزرگسال و هم نوجوان مناسب است و کانون پرورش فکری از دهه هشتاد کتاب‌هایی داشته که این حالت دوگانه را دارد. وی اظهار کرد: دو کتاب خردسال «روستای پله کانی» سروده مسعود طاهری‌عضد و «شعرهای جیک جیکونه» سروده شکوه قاسم‌نیا هم برای خردسالان زبان مناسب خود را داشتند.

آپلود عکس

همچنین در بخشی از این مراسم طیبه شامانی شاعر کودک و نوجوان شعری درباره ایران خواند در پایان از هفده کتاب منتشر شده از سوی کانون پرورش فکری باحضور حامد علامتی مدیرعامل، محمدرضا کریمی صارمی معاون تولید، قاسم سلیمانی مدیرکل روابط عمومی و امور بین الملل، فاطمه طارمی مدیرکل انتشارات کانون پرورش فکری و جمعی از نویسندگان و تصویرگران آثار رونمایی شد.

آپلود عکس

بر اساس این گزارش این آیین روز ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ در کتابخانه مرجع کانون برگزار و از ۱۷ عنوان کتاب جدید کانون رونمایی شد.

از بین این آثار، ۱۳ کتاب داستانی با نام‌های: «واگن بازنشسته» با نویسندگی گوکنیل اوزکوک و ترجمه شبنم اسماعیل‌زاده، «خانه من کجاست» با نویسندگی ریحانه جعفری، «خداحافظ عمو میر» با نویسندگی حمید نوایی‌لواسانی، «دوست بهتر است یا کلوچه» با نویسندگی سمیرا قیومی، «توک توکی» با نویسندگی محبوبه یزدانی، «میو میو گرمه هوا» با نویسندگی آمنه صادقی شهمیرزادی، «سیب و جیب» با نویسندگی محمدرضا شمس، «سفر در کاموا» با نویسندگی پری رضوی، «من این شکلی هستم» با نویسندگی مسعود قره‌باغی، «شیرا» با نویسندگی سمیرا آرامی، «لاک پشت و پروانه» با نویسندگی اعظم بزرگی، «گریز از سال صفر» با نویسندگی حسین قربانزاده خیاوی و «آخ پایت را بلند کن» با نویسندگی سوسن حیاتی منتشر شده است. همچنین ۴ عنوان کتاب شعر با نام‌های «فردا پلاک فرد» سروده حسین تولایی، «هنگام باران بود» سروده‌ی سیدحبیب نظاری، «شعرهای جیک جیکونه» سروده‌ی شکوه قاسم‌نیا و «روستای پلکانی» سروده‌ی مسعود طاهری‌عضد نیز رونمایی شد.

آپلود عکس

آپلود عکس

آپلود عکس

آپلود عکس

آپلود عکس

نقد و بررسی کتاب«انقلاب دوم»

در کتابخانه پیامبر اعظم(ص) پرند برگزار می‌شود

نقد و بررسی کتاب«انقلاب دوم»

آپلود عکس

نقد و بررسی کتاب«انقلاب دوم» نوشته علیرضا محسنی ابوالخیری با حضور نویسنده و علی‌الله سلیمی، کارشناس کتاب و منتقد ادبی در کتابخانه پیامبر اعظم(ص) پرند برگزار می‌شود.

کتاب«انقلاب دوم» جلد یک از کتاب پنجم مجموعه روزشمار جنگ ایران و عراق است که به وقایع تاریخ مقطع زمانی 13آبان تا 18 آذر 1358 می‌پردازد. این کتاب از سوی انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس چاپ و منتشر شده است. جلسه نقد این اثر، از سوی اداره کتابخانه‌های عمومی شهرستان رباط‌کریم با همکاری حوزه هنری شهرستان رباط کریم برگزار می‌شود.

زمان: چهارشنبه، 19 بهمن 1401

مکان: فاز 2 پرند، بلوار ستاره، کتابخانه پیامبر اعظم(ص)

معرفی برگزیدگان بیستمین «جشنواره کتاب و رسانه»

معرفی برگزیدگان بیستمین «جشنواره کتاب و رسانه»

برگزیدگان بیستمین «جشنواره کتاب و رسانه» در آیین اختتامیه این رویداد معرفی و تجلیل شدند.

آپلود عکس

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران‌(ایبنا)، در مراسم اختتامیه بیستمین دوره جشنواره کتاب و رسانه از برگزیدگان در محورهای سه‌گانه «مطبوعات و خبرگزاری‌ها»، «رسانه‌های دیداری و شنیداری» و «رسانه‌های اجتماعی» تجلیل شد؛ همچنین جوایز ویژه «ناشر فعال در استفاده از رسانه‌ها»، «شخصیت فعال رسانه‌ای کتاب»، «انتخاب مردمی» و «رسانه حامی کتاب» در آیین پایانی این رویداد معرفی شدند.

اسامی برگزیدگان این جشنواره به شرح زیر است؛

محور مطبوعات و خبرگزاری ها:

بخش گزارش خبری

برگزیده:

زهرا جعفری برای اثر «کپی کتاب با مترجم‌های خیالی» منتشر شده در روزنامه فرهیختگان

بخش مقاله و نقد تخصصی

برگزیده :

علی الله سلیمی برای اثر «نشان ملی کتاب» منتشر شده در روزنامه ایران

بخش تیتر

برگزیده:

یاسر نوروزی برای اثر «ناشران پخته خوار، ترجمه‌های کپی» منتشر شده در روزنامه هفت صبح و شهروند

بخش خبر

برگزیده:

بهنام دورویی برای اثر «رمان نسل فاضلاب‌ها روانه بازار نشر شد منتشر شده در وبسایت «خانه کتاب کردی»

بخش گفت و گو

برگزیده:

مطهره میرشکاری برای اثر «سی سال کار فرهنگی روی موتور» منتشر شده در خبرگزاری ایکنا

بخش یادداشت

برگزیده:

زهرا سادات ریحانی برای اثر «سفر کوآنتومی وال تنها» منتشر شده در پایگاه خبری کتابداری و اطلاع رسانی ایران (لیزنا)

*هیئت داوران در بخش‌های عکس، آثار گرافیکی، بخش صوتی و تصویری به دلیل پایین بودن تعداد آثار ارسال شده و از میان رفتن معنای رقابت بین آثار و با درنظر گرفتن کیفیت پایین آثار ارسال شده، اثری را به عنوان برگزیده معرفی نکرد.

محور رسانه‌های دیداری و شنیداری

بخش داستانی و نمایشی

برگزیده:

محمد دیماسی برای اثر «تنها گریه کن» منتشر شده در شبکه های سیمای جمهوری اسلامی

بخش مستند

برگزیده :

فاطمه محمدیان‌فر برای اثر «صحاف» منتشر شده در رادیو فرهنگ

بخش مواد تبلیغی

برگزیده:

زهرا بلدی برای اثر «زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آید» منتشر شده در ایران صدا

بخش گفت و گو و میزگرد

برگزیده :

فرهاد دهنوی برای اثر «یار مهربان» منتشر شده در رادیو گفت‌و‌گو

بخش برنامه ترکیبی

برگزیده :

فریده گودرزی برای اثر «کتاب بان» منتشر شده در رادیو فرهنگ

بخش گزارش خبری

برگزیده:

انسیه بحری برای اثر «بچه‌های قالیباف» منتشر شده در خبرگزاری صداوسیما

محور رسانه‌های اجتماعی

بخش چندرسانه‌ای

جایزه این بخش به صورت مشترک برای:

منا شکری برای اثر «آنونس معرفی پایگاه کتاب» منتشر شده در اپلیکیشن ایران صدا

مصطفی اعلمی برای اثر «کتابخانه مادربزرگ» منتشر شده در صفحه مجازی رادیو زیارت

بخش عکس و گرافیک

برگزیده :

میثم علی‌زاده برای اثر «پوستر تشویق به کتابخوانی و معرفی کتاب خوب» منتشر شده در صفحه مجازی رادیونمای مرکز ایلام

بخش متن

برگزیده:

پروانه حیدری برای اثر «خونابه‌ای پیچیده در پر قو» منتشر شده در مجله الکترونیکی «واو»

جایزه ویژه «ناشر فعال در استفاده از رسانه‌ها» به انتشارات به نشر، جایزه ویژه «شخصیت فعال رسانه‌ای کتاب» به حجت الاسلام اسماعیل آذری نژاد، جایزه ویژه «انتخاب مردمی» به محمدرضا نیازمند و جایزه ویژه «رسانه حامی کتاب» به رادیو گفت‌وگو تعلق گرفت.

همچنین رضا سربخش، شهاب دارابیان و مریم کشاورز مسعودیان منتخبان بخش «رویداد ایده‌پردازی تولید محتوای رسانه‌ای» بودند که در آیین اختتامیه «بیستمین جشنواره کتاب و رسانه» تندیس جشنواره را دریافت کردند.

طرح ملی«با هم بخوانیم»

طرح ملی«با هم بخوانیم»از نگاه کتابداران و مسئولان کتابخانه‌های کم‌برخوردار

آپلود عکس

روزنامه همشهری - علی‌الله سلیمی: دومین دور از طرح ملی «با هم بخوانیم» ویژه مناطق محروم، با هدف گسترش عدالت در امر آموزش‌ فرهنگی و ترویج سبک‌زندگی ایرانی - اسلامی که از طریق مطالعه گروهی براساس یک سیر مطالعاتی هدفمند برای گروه سنی کودک و نوجوان تدارک دیده شده بود، امسال در ۳۵کتابخانه عمومی در سراسر کشور برگزار شد. کتابداران این کتابخانه‌ها، بعد از گذراندن دوره‌های آموزشی این طرح، اقدام به تشکیل گروه‌های ۱۲نفری از اعضای کتابخانه‌های خود کردند و اطلاعات اعضا و سپس کتاب‌های انتخاب شده توسط آنها را در سامانه مخصوص این طرح ثبت کردند؛ سپس با معرفی کتاب‌ها فرصتی یک هفته‌ای برای مطالعه در اختیار اعضا قرار داده شد تا درنهایت پرسشنامه‌های طراحی شده در سامانه را تکمیل کنند و کتابداران هم به‌صورت هفتگی ارزیابی خود از عملکرد اعضای گروه را ثبت کنند. اهداف این طرح از طریق همراه کردن فرایند مطالعه با فعالیت‌های علمی و عملی شاد و متنوع و طراحی فعالیت‌هایی که مستلزم انجام کارگروهی است به همراه در اختیار قرار دادن اقلام متعددی که به مخاطب اجازه بروز خلاقیت را حین فرایند مطالعه می‌دهد، محقق می‌شود. 35کتابخانه برگزیده برای اجرای دور دوم طرح در مناطق کمتربرخوردار استان‌های کشور بودند و کتابداران هم از میان برترین مجریان طرح در دور گذشته انتخاب شدند.

1 کتابخانه عمومی امام علی(ع) کلاشم شهرستان شفت در استان گیلان یکی از کتابخانه‌های فعال در دومین دور از اجرای طرح ملی «با هم بخوانیم» با شعار «روستایی آباد، کودکانی کتابخوان، آینده‌ای روشن» میزبان گروهی از نوجوانان شهرستان شفت شد که طی آن برنامه‌های متنوعی با محوریت کتاب‌های معرفی شده در این طرح را به اجرا درآورد. سکینه سعادت، مسئول کتابخانه‌ امام‌ علی(ع) درباره شیوه برگزاری جلسات این طرح گفت: سعی کردیم از تمام ظرفیت‌ها برای برگزاری هر چه بهتر طرح استفاده کنیم؛ به‌عنوان مثال در جلسه‌ای که با محوریت کتاب «هر آیه یک قصه» برگزار شد، بچه‌ها با نکات قرآنی مطرح شده در این کتاب آشنا شدند.

2 کتابخانه عمومی فردوسی روستای طارند بالا شهر پیشوا، یکی دیگر از کتابخانه‌های میزبان طرح ملی با هم بخوانیم بود. سکینه الیکائی، مسئول این کتابخانه با اشاره به استقبال شرکت‌کنندگان طرح باهم بخوانیم از فعالیت‌های گروهی، گفت: جمع‌خوانی و انجام کارهای گروهی، در بین بچه‌ها احساس رقابت ایجاد می‌کرد اما در عین حال یاد می‌گرفتند که رسیدن به نتایج بهتر حاصل همکاری و همفکری است. وی همچنین با اشاره به موضوعات منابع در ۶حوزه علمی، مهارت‌های رفتاری، هویت انسانی، دین‌، تفکر نقّاد و بینش سیاسی، درخصوص محبوب‌ترین موضوعات شرکت‌کنندگان کتابخانه عمومی فردوسی، افزود: در کتابخانه ما موضوع هویت انسانی و مطالعه کتاب «سکه طلا» بسیار مورد استقبال واقع شد.

3 کتابخانه عمومی شیخ شکرانی روستای زرق‌آباد اسفراین هم امسال یکی از میزبانان اجرای طرح ملی با هم بخوانیم بود. معصومه ابراهیمی، مسئول این کتابخانه با اشاره به روند انتخاب اعضا برای شرکت در طرح باهم بخوانیم، گفت: برای اجرای دور دوم طرح باهم بخوانیم دخترهای ما استقبال بیشتری داشتند و خانواده‌های‌شان هم همراه بودند. برای انتخاب شرکت‌کنندگان، مشارکت فعال و حضور مستمر در برنامه‌های کتابخانه را معیار درنظر گرفتم و بنابراین، امتیاز حضور در طرح باهم بخوانیم از آنِ اعضای فعال شد. این روند انتخاب شرکت‌کنندگان باعث تشویق اعضای فعال کتابخانه به مشارکت بیشتر و نیز انگیزه‌ای برای سایرین شد.

4 کتابخانه عمومی یعقوب لیث سیستانی در شهر محمدآباد سیستان‌و‌بلوچستان، از دیگر کتابخانه‌های میزبان اجرای طرح ملی با هم بخوانیم بود، فاطمه سامانی پور، مسئول این کتابخانه درباره جلسات این طرح گفت: این جلسات شیوه همکاری را به بچهها آموخت و آنها یاد گرفتند برای رشد و یادگیری باید از تضاد و بحث و جدل بی‌مورد دوری کنند؛ تقویت روحیه کنجکاوی و پرسشگری، اعتماد به نفس، تقویت فن بیان، توجه به مسائل از زوایای مختلف و افزایش اطلاعات از دیگر مزایای کلاس‌های کتابخوانی و طرح باهم بخوانیم در کتابخانه ما بود. وی افزود: کلاس‌های کتابخوانی و طرح باهم بخوانیم، باعث تغییراتی در اعضای کتابخانه ما شد. اگر پیش از آن بچه‌ها فقط به خواندن کتاب‌ها اکتفا می‌کردند، اکنون در کتاب‌ها به‌دنبال پاسخ پرسش‌های خود می‌گردند.

5 کتابخانه عمومی شهدای شهرستان بن در استان چهارمحال و بختیاری و زینب سلیمی‌بنی، مسئول این کتابخانه یکی دیگر از میزبانان اجرای طرح ملی با هم بخوانیم است. سلیمی بنی درباره این طرح گفت: برنامه مطالعاتی منظم و تجربه لذت مطالعه به‌عنوان عضوی از یک گروه، برای کودکان و نوجوانان هیجان‌انگیز است؛ موضوعات جذاب، کنجکاوی بچه‌ها را برمی‌انگیزد و طرح سؤالات مختلف و به اشتراک‌گذاری تجربیات، بر ارزشمندی جلسات می‌افزاید؛ مجموع این عوامل بچه‌ها را به مهارت‌های رفتاری و توانمندی‌هایی که لازمه زندگی است، مجهز می‌کند. وی با اشاره به موضوعات منابع در ۶ حوزه علمی، مهارت‌های رفتاری، هویت انسانی، دین‌، تفکر نقّاد و بینش سیاسی، درخصوص محبوب‌ترین موضوعات شرکت‌کنندگان کتابخانه عمومی شهدا، گفت: هویت انسانی و مهارت‌های رفتاری و نیز مطالعه کتاب‌های «سکه طلا» و «آهوی گردن دراز» از عناوین محبوب در کتابخانه ما بود.

6 کتابخانه روستای پشته ایسین از توابع بخش مرکزی شهرستان بندرعباس در استان هرمزگان هم امسال میزبان اجرای طرح ملی با هم بخوانیم است. زهرا پورحسن، کتابدار این روستا، از استقبال خوب کودکان ۵ تا ۱۲ ساله این روستا می‌گوید که با علاقه و اشتیاق بسیار در این طرح شرکت کردند. به‌گفته وی، این روستا، 3هزار نفر جمعیت دارد که نزدیک به ۴۰۰نفر عضو فعال کتابخانه هستند. عضویت هر فرد در کتابخانه روستا یکساله است و از کتابخانه به‌عنوان سالن اجتماعات و برگزاری مراسم‌، اکران فیلم و انیمیشن هم استفاده می‌شود. مجموعه فعالیت‌های کتابخانه روستایی پشته ایسین باعث شده است که هم به‌عنوان کتابخانه نمونه انتخاب و هم در سال۱۳۹۹ جزو 10کتابخانه دوستدار کتاب انتخاب شود.