شوق رهایی

شوق رهایی

وبلاگ ادبی مریم غفاری جاهد(دکترای ادبیات فارسی)
شوق رهایی

شوق رهایی

وبلاگ ادبی مریم غفاری جاهد(دکترای ادبیات فارسی)

برگی از خاطرات سفر به قونیه

ساعت حدود سه نیمه شب بود که از خانقاهی در شهر قونیه،  درآمدیم.تاکسی ایستاده بود. سه نفر بودیم . کارت هتل را نشان دادیم گفت 20 لیر می گیرم. ما که همیشه آماده چانه زدنیم گفتیم 15 لیر. قبول کرد . تا هتل راه زیادی نبودولی پیاده رفتن در آن نیمه شب با آنهمه خستگی طول روز امکان پذیر نبود. به هتل که رسیدیم، نفری 5 لیر دادیم به راننده. تا آمدیم پیاده شویم، 3 لیر از جیبش درآورد و به ما پس داد و گفت کیلومتر شمار کمتر از چیزی که فکر کردم نشان می دهد 12 لیر کافی است!!! دلم می خواست نامحرم نبود و دستش را می بوسیدم چون که هماندم یاد راننده اسنپ خودمان افتادم که همان صبحی که می خواستیم راهی سفر شویم ما را تا زیر پل پارک وی آورد و غیر از 20 تومانی که کرایه اش بود 4 تومان هم اضافه گرفت چون ما ده متر اینور تر را روی نقشه علامت زده بودیم و تازه بعد از پیاده شدن و رفتن راننده فهمیدیم غیر از کرایه ای که نقد داده ایم 20 تومان هم آنلاین کم شده  و راننده صدایش را نیاورده و هر چه هم بعدا پیگیری کردیم نتیجه نداد.  تازه آنوقت بود که فهمیدیم چرا به محض این که از مرز رد شدیم همه جا را سفید پوش از برف دیدیم و تا ساعتها، همینطور فقط برف دیدیم و برف دیدیم و برف!!!!