شوق رهایی

شوق رهایی

وبلاگ ادبی مریم غفاری جاهد(دکترای ادبیات فارسی)
شوق رهایی

شوق رهایی

وبلاگ ادبی مریم غفاری جاهد(دکترای ادبیات فارسی)

باران

نمی دونید چه کیفی داره که تو یه شب بارونی به مهمونی دعوت بشی و موقعی که با ذوق و شوق لباس می پوشی و از خونه می ری بیرون چشمت بیفته به یه دریاچه مصنوعی که جلوی خونه ات درست شده و اجازه نمیده پاتو ازخونه بگذاری بیرون! از اون بهتر اینه که از یه کار سخت روزانه برگشته باشی و موقع رفتتن به خونه با همون دریاچه مواجه بشی که اجازه نده بری تو خونه ات!بهتر از ایندو اینه که قصد اثاث کشی داشته باشی و منتظر قطع باران باشی،آسمون هم به ریشت بخنده و هی شرشر بباره!
نظرات 3 + ارسال نظر
فریبا حاج دایی یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:27 ق.ظ

قدیما می گفتن: «سپلشک آید و زن زاید و مهمان برسد
خبر مردن دایی ز خراسان برسد
این برسد و آن برسد»
مثل اینکه جهان همیشه رو یک پاشنه چرخیده و می چرخه.

شراره ن پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:34 ب.ظ

استاد بین خودمون باشه ولی اسم دقیقش میشه : *ضد حال*!!!!
البته از شما دور باشه .

فریده چوبچیان پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:17 ق.ظ http://atr-e-shemshad.blogfa.com

سلام
وقتی قراری به هم میخوره کوه جابجا میشه دریاچه سر راه آدم تشکیل میشه .

جدا از ظنز ( آخی نالاحت سدم )

موفق باشی عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد