-
لعنت به تعطیلات
جمعه 18 شهریورماه سال 1390 20:43
خیلی وقت است نتوانسته ام کتابی بخوانم .تمرکز ندارم . برای تعطیلات عید فطر رمان جان شیفته راگرفته ام . خیلی وقت بود در فکرخواندنش بودم . شروع کردم به خواندن . هی می خوانم و می خوانم چند صفحه . بعد میبینم هیچی نفهمیده ام . دوباره می خوانم نمی فهمم . سه باره می خوانم نمی فهمم . نمی دانم چرا تمرکز ندارم فقط چشمم روی کلمات...
-
جشنواره داستان کوتاه
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 17:04
جشنواره داستان کوتاه " یکی بود یکی نبود " / 20 فروردین 1390 با پایان مرحله دوم داوری جشنواره ، از بین آثار رسیده به دبیرخانه در دو بخش آزاد و ویژه اسامی راه یافتگان به مرحله نهایی اعلام شد و اسامی برگزیدگان نهایی جشنواره داستان کوتاه " یکی بود یکی نبود " در اردیبهشت ماه 1390 اعلام خواهد شد ....
-
هر دم از این باغ....
دوشنبه 3 مردادماه سال 1390 23:11
عجب روزی بود امروز! صبح به علت کاری بانکی دیرتر به اداره رسیدم . فقط سه ربع دیرتر. اما در عرض همان سه ربع اتفاقات جالبی افتاده بود و هنوز جریان داشت . خبری داغ داغ از قوانین تازه ادارۀ اسناد. همکاران بسیار خندان و شادان خبر را برایم گفتند. قبل از اینکه لباس کار بپوشم و روی صندلی ام جا به جا شوم . خبر این بود : از...
-
ماه بیکاری
جمعه 31 تیرماه سال 1390 12:52
ماه رمضان می آید. مثل هر سال. می گویند ماه برکت، ماه میهمانی خداوند؛ اما من می گویم ماه تنبلی، ماه کم کاری، ماه بیهودگی، ماه بداخلاقی! ماه رمضان باهمۀ ماه های سال فرق دارد. از کودکی حال و هوای این ماه را دوست داشتم . حال و هوای سحرهای معنوی و افطارهای با صفایش را ، اما حالا که دیگر کودک نیستم حال و هوای معنوی آنرا حس...
-
دردهای مشترک
جمعه 24 تیرماه سال 1390 18:48
دلم گرفته بود رمانی را برداشتم و شروع به خواندن کردم . دلم بیشتر گرفت درباره سه چهار نفر آدم بود که همه از زندگی ناراضی بودند . مردی که نامزدش را رها کرده بود تا تنها باشد نامزدش زن مردی دیگر شده بود و خوشبخت نبود . همه آدم های رمان با خودشان و اطرافشان درگیری داشتند همشانی زیادی بین خودم و زن داستان احساس کردم دلم...
-
یکروز در مترو
جمعه 24 تیرماه سال 1390 16:59
30 فروردین ۸۹ متروی کرج هوا سرد نیست اما آفتاب هنوز در نیامده . خنکی دم صبح ملال آور است . جمعیت در ایستگاه مترو کپه کپه منتظر ایستاده . ساعت 38/6 دقیقه متروی سریع به مقصد صادقیه وارد ایستگاه می شود . در که باز می شود جمعیت هجوم می برد صدای جیغ ،نفرین ،فریاد ،خنده ،همه در هم می آمیزد با ضربه ای محکم به داخل پرت می شوم...
-
شهر گربه ها
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 11:57
شهرگربه ها نام کتابی تصویری است به طول چهارمتر که شامل تصاویری است بسیار زیبا برای کودکان پیش دبستانی. کودکان می توانند از روی تصاویر داستان را تعریف کنند. در پشت صفحات کتاب همین تصاویر به صورت بی رنگ چاپ شده که توسط کودکان رنگامیزی می شود. این کتاب که فضایی بسیار شاد از شهری کامل را نشان می دهد توسط نشر دیبایه به چاپ...
-
نماز شکر
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 10:30
شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا بر منتهای همت خود کامران شدم
-
نازک الملائکه شاعره عراقی
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 13:26
نازکالملائکه، شاعره عراقی حیات شعری خود را با شعر بلند «مرگ و انسان» آغاز کرد. شعری که کوشید در آن صورت شعری محتوم بودن رویارویی انسان با مرگ را به تصویر بکشد و اکنون خود را با همان مسئله «مرگ و انسان» روبهروست. نازک الملائکه در خانواده فرهیخته و ادیب شیعی در سال م 1923/ 1341 ق در عراق به دنیا آمد. پدرش به شعر و...
-
خنده می گیرد مرا
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 13:23
اشرف الدین گیلانی شاعر معروف دوره مشروطه ، در طنز پرداری دست بلندی دارد. گر چه برخی می گویند اشعار وی تاریخ مصرفش گذشته و فقط برای همان زمان سروده شده ،اما به گمان من چنین نیست هر یک از اشعار وی را می توان با برهه های مختلف تاریخ ایران تطبیق داد چنانکه بسیاری از اشعار این شاعر ملی در این زمان به کار می آید . شعرخنده...
-
پت نامی یزدان
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 13:13
متونی که به زبان پهلوی نگاشته شده اند در میان پارسی زبانان به کلی بیگانه اند. به دلیل مشکلاتی که برای یادگیری این زبان وجود دارد و همچنین عدم احساس نیاز به یادگیری آن بسیار طبیعی است که مردم ایران نامی از زبان کهن خود نشنیده باشند و یا ندانند که پیش از اسلام خط و زبانی غیر از خط و زبان فعلی داشته اند حتی با دیدن...
-
عشق چیست wath is love
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 13:09
بخشی از رمان ویکتوریا نوشته کنوت هامسون عشق چیست؟ نسیمی که در میان گلها می وزد ؟...آه ! نه، تابندگی طلایی رنگی که خون را در می نوردد. عشق نوایی گرم و شیطانی است که حتی دل سالخوردگان را به تپش در می آورد . عشق چون گل مینایی است که با رسیدن شب کاملا گشوده می شود و شقایقی است که دمی آن را فرو می بندد و کمترین تماس سبب...