نمی دونید چه کیفی داره که تو یه شب بارونی به
مهمونی دعوت بشی و موقعی که با ذوق و شوق لباس می پوشی و از خونه می ری بیرون چشمت بیفته به یه دریاچه مصنوعی که جلوی خونه ات درست شده و اجازه
نمیده پاتو ازخونه بگذاری بیرون! از اون بهتر اینه که از یه کار سخت
روزانه برگشته باشی و موقع رفتتن به خونه با همون دریاچه مواجه بشی که
اجازه نده بری تو خونه ات!بهتر از ایندو اینه که قصد اثاث کشی داشته باشی و منتظر قطع باران باشی،آسمون هم به ریشت بخنده و هی شرشر بباره!
قدیما می گفتن: «سپلشک آید و زن زاید و مهمان برسد
خبر مردن دایی ز خراسان برسد
این برسد و آن برسد»
مثل اینکه جهان همیشه رو یک پاشنه چرخیده و می چرخه.
استاد بین خودمون باشه ولی اسم دقیقش میشه : *ضد حال*!!!!

البته از شما دور باشه .
سلام
وقتی قراری به هم میخوره کوه جابجا میشه دریاچه سر راه آدم تشکیل میشه .
جدا از ظنز ( آخی نالاحت سدم )
موفق باشی عزیز