شوق رهایی

شوق رهایی

وبلاگ ادبی مریم غفاری جاهد(دکترای ادبیات فارسی)
شوق رهایی

شوق رهایی

وبلاگ ادبی مریم غفاری جاهد(دکترای ادبیات فارسی)

ناطور دشت

«ناطور دشت»از آن رمانی هایی است که دلم نمی خواهد تمام شود، اما یک روزه نصف بیشترش را خواندم. توفیق اجباری بود البته. این روزها دچار بی حوصلگی ادواری شده ام و حوصله کار کردن ندارم. اینجور وقتها همانطور که دراز کشیده ام روی تخت، دست می برم زیر یکی بالش ها و یکی از کتاب هایی را که توی نوبت است بیرون می کشم. این دفعه ناطور دشت به تور افتاد. خدا را شکر از آن کتاب هایی نبود که بعد از چند ورق اول مجبور شوم و ببندم و بگذارم زیر بالش بماند تا بعد. با همه بی حوصلگی یک کله خواندمش برای این که راوی اش پسر بچه ماهی بود از آنهایی که گند همه چیز را در می آورند و گاهی حال آدم را به هم می زنند. اصلا من اینجور تعریف کردن را هم از خود او یاد گرفته ام. حالا خیلی دلم می خواهد بدانم این پسر دیگر چه غلط هایی می خواهد بکند تا آخر رمان!
گاهی خوب است آدم حوصله کار کردن نداشته باشد. مدتها بود مثل آدم رمان نخوانده بودم. وسط روز توی خانه.