کتری
با کلی تمرکز نشسته ام دارم مقاله می نویسم. این دخترک شیرازی هم مثل همیشه روی تختش لم داده و دارد روی پروژه های خودش کار می کند. یکدفعه چشمم می افتد به لیوان خالی  و یادم می آید که کتری را خیلی وقت است گذاشته ام روی گاز. عین فنر از جا می پرم و بلند بلند تکرار می کنم: کتری...کتری...کتری!!! همین که صدای من در می آید این دخترک هم از جا می پرد و داد می زند: من...من...من!!! که یعنی من هم خیلی وقت است کتری گذاشته ام! با دو تا دستگیره به طرف آشپزخانه می دویم... یک قطره آب در کتری ها نیست! حوصله خندیدن هم نداریم، خیلی خرابکاری کرده ایم!