کرامات صوفیه

امان از این دروغ های عجیب صوفیه! آدم باید خیلی بیچاره باشد که از هر طرف می رود به دیواری از دروغ برخورد کند. تاریخ می خوانیم دروغ است.  


 می رویم سراغ تصوف می بینیم دروغ در دروغ است.این هم نمونه ای شایع از کرامات صوفیه:«سرى را از صبر پرسیدند، سخن در آن همى گفت کژدمى بر پاى وى افتاد در وقت چند باره بزد، وى ساکن بود گفتند یا شیخ چرا بنراندى گفت از خداى شرم داشتم که اندر صبر سخن گویم و صبر نکنم.»(رسالۀ قشیریه ص285)عجیب است که عقرب جناب شیخ را چند بار می گزد و مریدان هم همینطور نشسته اند نگاه می کنند! نیش عقرب هم کلاً بی خاصیت است!