غزل گفتی و دُر سفتی...

غزل گفتی و دُر سفتی، بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عِقد ثریا را
حافظ از آن دسته شاعرانی است که می شود از چند بعد به شعرش نگاه کرد. از ابعاد زیبایی شعر حافظ، تصویر سازی است که به همراه موسیقی


 درونی و بیرونی، فارغ از بعد معنایی اش برای مخاطب لذت بخش است. عوامل بسیاری باید جمع شوند تا شعری ساخته شود که حافظ به خاطر آن بر سر فلک هم منت بگذارد و عِقد ثریا را از او به عنوان صله طلب کند!

تصاویر و عوامل موسیقایی 

که در این بیت به نظر می رسد چنین است:
آوردن دو جمله کوتاه در ابتدای بیت که هردو تعریف از شاعر است بلافاصله ذهن را به سمت مفهوم غزل گفتن و تناسب آن با در سفتن می برد . از سویی کلمات همچون مرواریدی به نظر می آیند که شاعر آنها را منظم کنار هم چیده است . واژۀ نظم، هم انتظام این کلمات را می رساند و هم نظمی که در عقد ثریا(خوشه پروین) موجود است و هم چینش منظم مروارید های گردنبند در کنار هم.تصویر زیبایی ایجاد می شود وقتی عقد را به معنی گردنبند در نظر بگیریم و خوشه پروین را به شکل گردنبندی ببینیم که مرواریدهای آن از هم جدا می شود و به عنوان صله بر شاعر پاشیده می شود آن هم از سوی فلک!در بُعد موسیقایی هم می توان به جناس «گفتن و سفتن»و قرار گرفتن آنها در اجزاء پایانی مفاعیلن، وجود «خ» در «خوش و بخوان»، تناسب «غزل با خواندن و نظم»،تناسب «دُر با سُفتن»،«فلک و ثریا» اشاره کرد از زیبایی های دیگر این بیت این است که خواندن شعر از سوی شاعر، خود لطفی دیگر دارد.