باز هم خیاطی

من باز هم خیاطی کردم. عین پارسال که به خاطر عروسی... یادم نیست کی، خیاطی کردم.سالهاست خیاطی نمی کنم.مگر گاهی که بخواهم بروم عروسی. خوب بدی خیاط بودن این است که دلت نمی آید پول لباس دوخته بدهی  و دلت نمی آید پول به خیاط بدهی. اما باید عرضه و حوصله و وقت 


  دوختنش را هم داشته باشی یا نه؟ لباسی که پارسال دوختم نیمه کاره ماند چون نه آستری نداشتم و نه حوصله و وقت خریدن و دوختنش را . اینبار گفتم وقت زیاد دارم از خیلی وقت پیش که فهمیدم عروسی داریم گفتم تمامش می کنم و بعد گفتم حالا که قرار است چرخ بیاید وسط یک پارچۀ دیگر هم ببرم با هم بدوزم! نه که خیلی زرنگم و خیلی وقت اضافی دارم!ازشما چه پنهان چرخ خیاطی کار نکرد و مثل همیشه ترجیح داد فحش ها را بخورد و دم بر نیاورد. هر دو تا پارچه را با دست دوختم. خوب طبیعی است که با این وضع وقت کم بیاورم همانطور که پارسال کم آوردم. حالا کمتر از یک هفته مانده به عروسی. آنهم فامیل نزدیک.لباسی که از پارسال مانده بود تمام شده،عجب چیزی هم شده، اما هنوز هم آستر ندارد همانطور که پارسال نداشت من  هم وقت خریدن و دوختن آستری ندارم همانطور که پارسال نداشتم. آن یکی پارچه هم در مراحل پایانی است جز اینکه چیزی کم دارد که باز هم وقت خریدن و دوختنش را ندارم. نتیجه این که اصلا اشتباه کردم خیاطی کردم این دو تا را می گذارم کنار شاید برای عروسی های بعدی بشود تمامشان کنم. حالا با این وقت کمی که مانده از کجا لباس پیدا کنم؟آدم اگر یک جو عقل داشته باشد تجربه های قبلی را دوباره تکرار می کند؟ من دیگر خیاط نخواهم شد.