شوق رهایی

شوق رهایی

وبلاگ ادبی مریم غفاری جاهد(دکترای ادبیات فارسی)
شوق رهایی

شوق رهایی

وبلاگ ادبی مریم غفاری جاهد(دکترای ادبیات فارسی)

صدای پای سوسک!!!

صدای پای سوسک می آید. سوسک خودش چیست که صدای پایش چه باشد..اما من می شنوم مخصوصا وقتی که روی بالشم راه  می رود و پاهای اره ایش را روی بالش می کشد. چیزی که اولش بیدارم کردصدای پایش نبود بلکه چندشی بود که پاهای اره ایش روی تنم ایجاد کرد آخر رفته بود توی پیراهنم.    دو دقیقه نیست   که او را از توی پیراهنم بیرون کرده و به سویی انداخته و خوابیده ام انگار نمی خواهد دست از سرم بردارد نگاهش می کنم از روی بالش می رود پایین و به سمتی روان می شود خیالم راحت می شود و می خوابم . طولی نمی کشد که دوباره صدای پایی بیدارم می کند. این چه عادتی است که سوسک ها دارند هی یک مسیر را می روند و برمی گردند انگار راهشان را گم می کنند و نمی توانند پیدا کنند و عقلشان نمی رسد مسیر دیگری را امتحان کنند دلم نمی خواهد بکشمش که می دانم حسابی کثافتکاری می شود و تازه بقیه هم بیدار می شوند آنوقت دیگر ساکت کردن و خواباندنشان با خداست. خدا بیامرز مادر بزرگم همیشه می گفت ترس نداره که، دو تا پَره ! اما این دو تا پر وقتی به پرواز در میامد و می نشست روی سر و کله یکیمان، دیگر دو تا پر خالی نبود موجودی چندش آور بود که ما را هم دور خانه می چرخاند و صدای جیغمان را در میاورد . سوسک دوباره راهش را کشیده و رفته. به آدمهای خوابیده نگاه می کنم می ترسم پای سوسک به یک جایی از آنها بگیرد و بیدارشان کند از این تصور خنده ام می گیرد اگرسوسک یک همچین هنری به خرج دهد دیگر تا صبح باید بنشینیم به عرو تیز یک عده گوش دهیم . فعلا سوسک گم و گور شده بهتر است تا خبری نیست یک چرت بخوابم. چاره را در این می بینم که بالشم را بردارم و بگذارم پایین تشک و جای سر و پایم را عوض کنم و تا صبح بدون اینکه صدای پای سوسک را بشنوم راحت بخوابم.

نظرات 1 + ارسال نظر
فریبا حاج دایی دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:21 ق.ظ http://fhajdaie.blogfa.com

آفرین هربار که شما سر می زنم از اینکه یک نفر می تواند اینقدر صمیمی و تأثیرگذار بنویسد ذوق مرگ می شوم.

لطف داری عزیزم من هم از تعریف های شما ذوق مرگ میشم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد