شوق رهایی

شوق رهایی

وبلاگ ادبی مریم غفاری جاهد(دکترای ادبیات فارسی)
شوق رهایی

شوق رهایی

وبلاگ ادبی مریم غفاری جاهد(دکترای ادبیات فارسی)

کارهای زیبای من!


من چرا اینقدر بی احتیاطم،اگر سر سالم به گور ببرم خیلی هنر است. امروز کار قشنگی کردم.همانطور که نشسته بودم سر کار و مشغول حساب و کتاب بودم یکدفعه یک چیزی گفت "تقّ" و بوی سوختگی بلند شد   و گویا برق اتاق هم قطع شد . خیلی تعجب نکردم دو سه روز پیش هم بدون اینکه چیزی بگوید "تقّ" برق قطع شد و بوی سوختگی بلند شد چونکه من سر خوشانه کلید کولر را زده بودم و گویا اتصالی داشت شاید هم سیمش جایی گیر داشت و نمی دانستم . امروز هم که سخت مشغول رسیدگی به امور مهمه بودم دلم نمی خواست پی جو شوم که چرا و چه چیزی گفته "تقّ" و اصلا بوی سوختگی از کجاست؛ اما کنجکاوی امان نداد دفتر و دستک را گذاشتم کنار که ببینم این صدا و بو از کجاست. چیز مهمی نبود گویا پایۀ فلزی صندلی را گذاشته بودم روی سیم پنکه و بعد هم با تمام وزنم نشسته بودم رویش!بندۀ خدا سیم بیچاره کم کم ساییده شده بود و رسیده بود به سیم لخت و این فاجعه روی داده بود و چنان عظیم بود که زمین هم سوخته و سیاه شده بود! خدا آخر و عاقبتم را به خیر کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد